ساختار بینش سیاسی حضرت زهرا سلام الله علیها

کد خبر: 50777
یکی از پنج نفری که در دنیا بسیار گریسته‏‌اند، حضرت زهرا(س) می‏‌باشند که این مسأله نشان از عمیق بودن درد و رنج ایشان دارد. حضرت، در پاسخ امّ السلمه فرمودند: «در میان انبوه غم و گرفتاری هستم: از دست دادن پیامبر و مورد ستم قرار گرفتن وصی او».
وارث :حضرت زهرا(س) با بینش سیاسی عمیق خویش، که عامل رفتارهای سیاسی ایشان می‏‌باشد، از بعد نظری به ترسیم جهان‏‌بینی توحیدی و از بعد عملی به ‏ترسیم ایدئولوژی سیاسی شیعه پرداخته‏‌اند. رفتارهای حضرت(س) حکایت از اعتقاد به وحدانیت خداوند دارند که سراسر وجود ایشان را پر کرده و مرکز ثقل همه رفتارهای‏ ایشان می‏‌باشند. سیاست اگرچه در نظر حضرت زهرا(س) هدف نیست، اما قدرت و حکومت وسیله‏‌ای است برای رسیدن به هدفی بالاتر که همان قرب الی الله و سعادت انسان و جامعه می‏‌باشد. از این‏‌رو، در این‏‌راه تلاش می‏‌کنند و جان شریف خویش را در راه این اهداف فدا می‏‌سازند. بنابراین، با یک نگاه کلی، می‏‌توان پی برد که رفتارهای سیاسی حضرت زهرا(س) کنش‏های عقلانی مبتنی بر ارزش می‏‌باشند و بر اساس آگاهی‏‌ها، باورها و ارزش‏های ‏توحیدی صورت گرفته‏‌اند و اگر این مبارزات مستمر نبودند، امروز شیعه دارای ایدئولوژی اعتراض و مقاومت و مبارزه نبود و سر تسلیم در مقابل هر ظلمی فرود می‏‌آورد اما حضرت زهرا(س) به‏‌عنوان بنیانگذار مکتب «اعتراض» در شیعه، نسبت به بدعت و تفسیر غلط، راه روشنی برای عموم شیعیان ‏ترسیم نمود. از سوی دیگر، با ترسیم الگوی «مشارکت سیاسی» برای زنان، به آن‏ها می‏‌آموزند که یک زن مسلمان با آگاهی و اعتقاد و ایمان، حق دارد در سرنوشت خود و جامعه خویش سهیم باشد و اسلام هیچ‏گاه برای حضور او در صحنه سیاست محدودیتی قائل نمی‏‌شود، مگر حجاب و پای‏بندی به ارزش‏های توحیدی.

 ساختار بینش سیاسی حضرت زهرا(س)
در یک جمع‏‌بندی کلی، سه عنصر اصلی را می‌‏توان در ساختار بینش فرد مؤثر دانست: ارزش‏ها، باورها و آگاهی‏‌ها. ارزش‏ها ملاک‏های مرجح‌ه‏ای هستند که موجب می‏‌شوند انسان یک گونه از نمود و حالتِ حقیقی را نسبت به حالت دیگر آن‏ ترجیح دهد، برای مثال، حضرت زهرا(س) حمایت از ولایت عظما را به‏‌عنوان حقیقتی در نظر داشتند و از این‏‌رو، جان خود را برای اثبات این حقیقت نثار کردند. به عبارت دیگر، ایشان شهادت در راه ولایت را بر زندگی مادی‏ ترجیح دادند.

منظور از «باورها» نیز ایمان و اعتقادی است که ما نسبت به وجهی از واقعیت داریم، به‏‌گونه‏‌ای‏‌که آن‏‌را حقیقتی‏‌آزمون شده و دانسته تلقّی می‏‌کنیم. حضرت زهرا(س) به این باور رسیده بودند که تنها راه نجات و سعادت انسان‏ها، تمسّک به دامان ولایت و امامت است و هر راهی جز این‏‌راه، انحراف و سقوط در فتنه می‏‌باشد.

آخرین عامل مؤثر در ساختار بینش، عنصر «آگاهی و شناخت» است، قطع نظر از این‏که منشأ آگاهی‏‌ها چیست. آگاهی عنصری کلیدی در شکل‏‌دهی به نظام ادراکی و ایجاد تغییر در آن می‏‌باشد.
منشأ آگاهی‏‌های حضرت زهرا(س) وحی الهی است که این مسأله از دو طریق امکان‏‌پذیر شده است: علاوه بر این‏که ایشان در دامن کامل‏‌ترین انسان‏های روی زمین‏ تربیت شده‏‌اند (از طریق پدر، به اطلاعات و آگاهی‏‌هایی‏ رسیده‏‌اند که دیگران از آن‏ها بی‏‌نصیب هستند)، از سوی دیگر، با توجه به احادیث وارد شده، پس از رحلت پیامبر(ص) حضرت زهرا(س) از طریق جبرئیل، آگاهی‏‌هایی را کسب می‏‌نمودند. به عبارت دیگر، حضرت زهرا(س) نیز مورد خطاب وحی قرار می‏‌گرفتند. باید توجه نمود که حضرت، آگاهی عمیقی ‏نسبت به مسائل روز داشتند. آگاهی ایشان از متن اجتماع مسلمانان نیز قابل توجه می‏‌باشد. اما با توجه به این ساختار بینشی، چگونه می‏‌توان اثبات نمود که عاملِ رفتارهای سیاسی حضرت زهرا(س) بینش سیاسی ایشان بوده است؟
از طریق برخی از رفتارهای ایشان، ازجمله ایراد خطبه در مسجد مدینه و هم‏چنین در بستر بیماری و تلاش بر اثبات ولایت امیرالمؤمنین علیه‏‌السلام و گریه‏‌های حزن‏‌انگیز پس از ارتحال پیامبر(ص) می‏‌توان تا حدی به ساختار بینش ایشان پی برد.

1 - رفتار سیاسی در قالب ایراد خطبه‏
یکی از بارزترین رفتارهای سیاسی حضرت زهرا(س) ایراد خطبه است. ایشان با استفاده از زمان و مکان مناسب، سعی در بیداری و آگاهی مسلمانان داشتند. از این‏‌رو، به‏‌دنبال غصب «فدک»، با جمعی از زنان به‏‌سوی مسجد مدینه حرکت فرمودند. ابوبکر با عمر و جمعی از اصحاب، اعم از مهاجر و انصار، در آنجا حاضر بودند. آن‏‌حضرت(س) چادری ‏بر پیش روی خود حایل کردند و در کمال عفت و حجاب، به ایراد خطبه پرداختند.

این رفتار اگرچه به‏‌دنبال غصب «فدک» صورت گرفت و ظاهراً یک حرکتِ اقتصادی بود، اما با دقت در زمینه‌‏های ایراد خطبه و هم‏چنین متن خطبه، اهداف خلیفه از غصب «فدک» و احادیث ائمّه اطهار علیهم‌‏السلام و نگرش آن‏ها نسبت به «فدک»، می‏‌توان دریافت که در نگرش شیعه، «فدک» به‌عنوان نمادی از غصب حکومت به‏‌شمار می‌‏آید.

زمینه‏‌های سیاسی ایراد خطبه‏
مراجعه به تاریخ اسلام نشان می‏‌دهد پس از ارتحال پیامبر صلی‏‌الله‏‌علیه‏‌وآله، جوّ اجتماعی سیاسی با بحران جدّی‏‌ روبه‏‌رو شد؛ خطری سه‏‌گانه و مثلث‏‌وار، آیین اسلام را تهدید می‏‌کرد: یک ضلع این خطر، امپراتوری روم بود؛ خطر دیگر، امپراتوری ایران؛ و خطر سوم، منافقان و احزاب و اقلّیت‏های داخلی بودند. در چنین شرایطی، که خطر هجوم خارجی و از همه مهم‏تر خطر دشمن داخلی برای اسلام و مسلمانان وجود داشت، مسلّما حضرت زهرا(س) برای بازپس‏‌گیری یک قطعه زمین هر چند باارزش حاضر نبودند این میزان سختی را متحمّل شوند و هرگز حاضر به ایجاد دودستگی در میان مسلمانان نبودند، اما با توجه به این‏که ایشان از گوهر عقل و عصمت بهره‏‌مند بودند و هیچ‏گاه منافع شخصی خود و خانواده‏‌شان را بر منافع دینی و اجتماعی‏‌ ترجیح نمی‏‌دادند، مقابله و اعتراض ایشان نسبت به حکومت معنایی دیگر را در خود نهفته داشت.

هرچند خلیفه اهداف زیادی ازجمله اهداف اقتصادی و هم‏چنین شکستن قداست معنوی اهل بیت علیهم‏‌السلام را در دستور ‏کار خود قرار داده بود، اما هدف اصلی حضرت زهرا(س) از بهانه قرار دادن «فدک» ضربه وارد کردن به موقعیت حکومت غاصب و دفاع از ولایت عظما و عصمت اهل بیت علیهم‏‌السلام بود. ایشان با بینش سیاسی خویش، متوجه خطری بزرگ‏تر از خطر روم و ایران برای جامعه مسلمانان شده بودند و آن انحراف از مسیر ولایت و امامت بود؛ خطری که مسلمانان را به فرقه‏‌های مختلف تقسیم نمود و مهم‏ترین عامل اقتدار مسلمانان را که همان وحدت و ایمان بود، زیر سؤال برد.

اهداف خطبه‏
مراجعه به این خطبه و بررسی اجمالی آن، ما را با این واقعیت روبه‏‌رو می‏‌کند که حضرت درصدد رسوا کردن حاکمان غاصب و نشان دادن بی‏‌کفایتی آن‏ها به مردم و مسلمانان آینده می‏‌باشند. متن خطبه خود گواهی بر این ادعاست که ایشان درصدد پس‏گیری صرف «فدک» نبودند، زیرا محورهای اصلی خطبه ازجمله توحید، نبوّت، معاد، عدل و امامت می‏‌باشند و تنها قسمت اندکی از خطبه به مباحث اقتصادی و ارث تعلّق گرفته است. دقت در این قسمت نیز نشان می‏‌دهد که خلیفه با تفسیری غلط از قرآن، حتی ساده‏‌ترین مباحث ارث را متوجه نشده است. بنابراین، با توجه به متن خطبه و رفتارهای ایشان، می‏‌توان به دو نکته اشاره کرد:
یکی این‏که حضرت با ایراد این خطبه، منشوری درونی برای شیعه به یادگار گذاشته‏‌اند؛ منشوری که در آن جهان‏‌بینی‏ الهی به زیبایی‏‌ ترسیم گردیده و بر اساس آن ایدئولوژی سیاسی شیعه پایه‏‌گذاری شده است.
دیگر این‏که حضرت با این حرکت و رفتار سیاسی خویش، الگوی مناسبی برای مشارکت سیاسی زنان فراهم نمودند و با بنیان‏گذاری مکتب «اعتراض» در شیعه، به همگان فهماندند که دفاع از مکتب تشیّع، زن و مرد نمی‏‌شناسد و هر کدام از آن‏ها باید بر اساس ضرورت‏‌های موجود، به حمایت از فرهنگ سیاسی شیعه بپردازند.

تبیین ایدئولوژی سیاسی شیعه‏
حضرت صدیقه طاهره(س) با بینش سیاسی عمیق خویش می‏‌دانستند که این خطبه‏‌ها تنها متعلّق به زمان ایشان نیستند و باید به‏‌عنوان الگویی برای آیندگان به یادگار بمانند. از این‏‌رو، دقت و توجه ایشان در این خطبه‏‌ها بسیار تحسین‏‌برانگیز است و ما را به این نکته رهنمون می‏‌سازد که ایشان عالمه‏‌ای هستند که فقط به زمان خویش احاطه ندارند، بلکه به‏‌حق سرور زنان دو عالم‏‌اند و سخنان ایشان، مهر تثبیتی بر حقّانیت فرهنگ تشیّع می‏‌باشد. آن حضرت با درایت خویش، در این خطبه‏‌ها ویژگی‏های ایدئولوژی سیاسی شیعه را برمی‏‌شمرند.

در تفکر حضرت زهرا(س) انسان موجودی مختار است و حق انتخاب دارد اما این انسان در هستی زندگی‏ می‏‌کند و عالم هستی نیز ماهیت از اویی و به‏‌سوی اویی دارد؛ یعنی عالم هستی در این جهان مادی خلاصه نمی‏‌شود و در ورای این عالم خاکی، عالم دیگری است. انسانی که در این جهان زندگی می‏‌کند نیز ماهیت دو بعدی‏‌ دارد: بعد مادی و بعد معنوی و این انسان دو بعدی، استعداد رسیدن به کمال را داراست، اما استعداد به تنهایی‏ کافی نیست. بنابراین، هم انسان و هم جامعه محتاج راهنما و هدایت‏‌کننده می‏‌باشند تا بتوانند راه خود را بیابند و این‏ راهنما کسی نیست جز پیامبر و امام. هم‏چنین انسان برای رسیدن به سعادت، به ‏وسیله‏‌ای نیاز دارد که این وسیله رشد و سعادت، همان «قرآن» می‏‌باشد.

حضرت زهرا(س) در خطبه خویش می‌‏فرمایند: «شما ای بندگان خدا! مسؤولان امر و نهی پروردگار و حاملان دین و وحی او هستید و شما نمایندگان خدا بر خویشتن و مبلّغان او به‏‌سوی امّت‏ها می‌‏باشید. پاسدار حقِ الهی در میان شماست و حافظ پیمان خداوند، در دسترس همه شماست و آنچه پیامبر(ص) پس از خود در میان امّت به یادگار گذارده، کتاب ناطق خدا و قرآن صادق، نوری آشکار و روشنایی پرفروغ است...؛ کتابی که... مستمعان را به ساحل نجات رهبری می‏‌کند...».

حضرت زهرا(س) در این خطبه، بارها مردم را مخاطب خویش قرار می‌‏دهند و به آن‏ها اعتماد به نفس می‌‏بخشند که شما آزاد از هر قید و بندی نسبت به بندگی دیگری هستید. در فرازهای مزبور، ایشان انسان را مختار و مسؤول رفتار سیاسی خویش می‌‏دانند و به مهاجر و انصار می‌‏فهمانند که هیچ عذری از آن‏ها پذیرفته نخواهد بود. ایشان در خطبه دوم خویش می‏‌فرمایند: «اَنُلزمکموها و اَنتم لَها کارهون» ؛ یعنی آیا ممکن است ما شما را مجبور به پذیرش حق کنیم، در حالی‏‌که شما از آن کراهت دارید؟ بنابراین، در مکتب تشیّع، فرد و جامعه سیاسی مسؤول رفتار خویش هستند و در صورت تخلّف، باید پاسخگو باشند. این ایدئولوژی سیاسی حضرت فاطمه(س) است که به انسان، شرافت، شخصیت انسانی، شناخت، رسالت و مسؤولیت می‏‌دهد. از این‏‌رو، می‌‏بینیم ویژگی اول ایدئولوژی‏ به‏‌وضوح در خطبه‌‏ها نمایان است.

تبیین امامت به‌‏عنوان سازمان سیاسی اجتماعی‏
حضرت زهرا(س) در بخش فلسفه احکام، در واقع فلسفه و ضرورت امامت و سازمان سیاسی اسلام را مطرح می‏‌کنند؛ آنجا که می‏‌فرمایند: «و طاعتُنا نظاما لِلملّة و امامتُنا اَمانا من الفُرقة»؛ یعنی اطاعت از ما اهل بیت نظم‌‏دهنده ملت و امامت برای ایجاد وحدت و دوری از تفرقه و پراکندگی است.

هم‏چنین در خطبه دوم، به‌‏طور مشروح به مسأله امامت و ویژگی‏‌های امام می‌پردازند. بر این اساس، مشخص می‏‌شود که از دید ایشان، نظام سیاسی اسلام نظامی است که در رأس آن، جانشین پیامبر(ص) قرار می‌‏گیرد. این ‏جانشینی از نظر ایشان و در فرهنگ تشیّع متعلّق به مولای متّقیان و فرزندان ایشان می‌‏باشد.

مبارزه در راه هدف‏
دین اسلام دین مبارزه و جهاد است، چه جهاد با نفس و چه جهاد با دشمن بیرون. حضرت فاطمه علیهاالسلام، هم عملاً از طریق رفتارهای سیاسی خود، مبارزه با غاصبان را به شیعیان می‌‏آموزند و هم در خطبه‏‌های خویش، مردم را به مبارزه و جهاد فرا می‏‌خوانند. برای مثال، در بخش «فلسفه احکام» می‌‏فرمایند: «فَجعَلَ الله الایمانَ تطهیرا لکم مِن الشرکِ... و الجهادَ عزّا لِلاسلامِ» یعنی خداوند ایمان را برای پاکی شما از شرک... و جهاد را به‌‏خاطر عزّت و سربلندی اسلام قرار داد.

در انتهای خطبه، به مهاجران و انصار می‏‌فرمایند: این چه سکوتی است که در مقابل از دست رفتن حق من روا می‏‌دارید؟! این چه تغافلی است که در برابر ستمی که بر من وارد شده است نشان می‏‌دهید؟! و در تضمینی از قرآن می‏‌فرمایند: «چرا با قومی که پیمان‌‏های خود را شکسته و تصمیم به اخراج رسول گرفتند، پیکار نمی‏‌کنید، در حالی‏‌که آن‏ها آغازگر بودند؟» (توبه: 13)

در این خطبه، نمود عینی مبارزه در راه هدف نیز به چشم می‏‌خورد. ایشان با اشاره به مبارزات پیامبر(ص) و امام علی علیه‌‏السلام در این دو خطبه، مهم‏ترین عنصر ایدئولوژی سیاسی شیعه را برای مسلمانان آینده ‏ترسیم می‏‌کنند و آن عدم سازشگری با دشمن می‌‏باشد.

ایشان در اثنای کلام خویش، به تناسب بحث، مردم را به اطاعت خدا و رسول خدا و ائمّه اطهار علیهم‌‏السلام می‏‌خوانند. ایشان با بینش عمیق خویش، در قالب استعاره، کنایه، تشبیه، تمثیل و یا تضمین آیات قرآن، بارها با واژه «یا ایُّها...» و «یا ایُّها المسلمون...» مردم حاضر و آیندگان را مورد توجه قرار می‌‏دهند.

در واقع، در این فرازها، مخاطبانِ آن‏‌حضرت(س) عالمان و آگاهان بی‏‌تفاوت جامعه اسلامی، شخصیت‏ها و بزرگان تطمیع‌‏شده مدینه، اصحاب و یاران رفاه‌‏زده و قدرت‏‌طلب می‏‌باشند؛ کسانی‏‌که دست از ارزش‏های الهی شسته و مرعوب و مضطرب شده‌‏اند. از سوی دیگر، ایشان می‌‏دانند که در قلب‏های قفل‏‌زده آن‏ها چیزی اثر نمی‏‌کند. از این‌‏رو، در پایان خطبه، هدف از ایراد آن ‏‌را برای اهل مسجد، اتمام حجت معرفی می‏‌کنند.

بنابراین، حضرت در این خطبه، به‏‌طور کلی، با تبیین وضع موجود (انحراف از مسیر امامت) به ارائه وضع مطلوب و آرمانی و (اطاعت از امامت و اهل بیت علیهم‌‏السلام برای رسیدن به سعادت) و ارائه طریق رسیدن به آن (به‌‏وسیله قرآن و اهل بیت علیهم‌‏السلام) به دقت به‏ ترسیم ایدئولوژی سیاسی شیعه می‌پردازند.

بنابراین، ملاحظه می‏‌کنیم که مخاطبان حضرت زهرا(س) روشنفکران و آگاهان زمان و در نهایت، توده مردم می‏‌باشند. حضرت نیز با بینش سیاسی خویش می‌‏دانند که این گروه با توحید و نبوّت و معاد آشنایی دارند. از این‌‏رو، در صدد تبیین این موارد نیستند. هم‏چنین می‏‌دانند که این جماعت با قرآن نیز آشنایی دارند. از این‏‌رو، نمی‌‏خواهد فلسفه آیات ارث و پس‏گیری «فدک» را برای آن‏ها توضیح دهند. مسلّما هدف ایشان امر مهم دیگری است و آن ارائه نظریه سیاسی اسلام درباره امامت و حکومت می‌باشد؛ زیرا می‏‌دانند قانون الهی احتیاج به مجری دارد و تنها کسی شایسته این اجراست که اعلم و احق نسبت به مسائل الهی باشد.

2- رفتار سیاسی در قالب گریه و وصیت سیاسی
یکی از پنج نفری که در دنیا بسیار گریسته‌‏اند، حضرت زهرا(س) می‌‏باشند که این مسأله نشان از عمیق بودن درد و رنج ایشان دارد. حضرت در بیان احوال خود، در پاسخ امّ السلمه فرمودند: «در میان انبوه غم و گرفتاری هستم: از دست دادن پیامبر و مورد ستم قرار گرفتن وصی او».

این سخن به‏‌خوبی نمایانگر این مطلب است که ناراحتی ایشان بیشتر به‏‌خاطر سرنوشت مسلمانان بوده تا وضعیت روحی خویش؛ چراکه می‌‏فرمایند: من نگران از دست دادن پیامبرم هستم، نه پدرم و نگران مورد ستم واقع شدن وصی او هستم، نه شوهرم.

یا در جواب دختر طلحه، که در یکی از روزهای غم‏بار پس از وفات رسول خدا(ص) خدمت حضرت فاطمه(س) رسید و از گریه‏‌های جانکاه آن‏‌حضرت سخت نگران شد و علت را پرسید، حضرت فاطمه(س) در جواب فرمودند: «ای دختر طلحه! آیا از مصیبت و رویداد تلخی می‏‌پرسی که در همه‌‏جا انتشار یافته است؟...».

این احادیث به‌‏وضوح، فلسفه گریستن ایشان پس از رحلت حضرت رسول(ص) را نشان می‌‏دهند و ثابت می‏‌کنند که این گریه‌‏های علنی، نمود یک رفتار سیاسی در مقابل حکومت غاصب می‌‏باشند؛ زیرا این گریه‌‏ها و حزن‏ها و بی‏قراری‏‌ها اولاً، در فراق رسول خدا(ص) و مقام رسالت و منزلت الهی ایشان بوده است؛ ثانیا، به‏‌خاطر از دست رفتن زحمات وی و انحراف حکومت اسلامی از مسیر اصلی خویش؛ ثالثا، به‏‌خاطر ابراز خشم و ناراحتی از حکومت انحرافی و نشان دادن نگرانی خویش از وضع موجود و بیان این نکته که معیار خشم خدا خشم حضرت زهرا(س) می‏‌باشد.

بنابراین، گریه ایشان همچون افراد عادی نیست. مسلّما کسی‏‌که می‏‌فرمود: «الجارَ ثُمّ الدارَ»، درصدد آزردن مردم مدینه و همسایگان خویش نمی‌‏باشد ولی با توجه به بینش عمیق خود، می‏‌داند که این گریه‏‌ها باید به گوش تاریخ برسند؛ تاریخی که در بود و نبود «بیت‏‌الاحزان» در آینده تشکیک می‌‏کند و سعی در پوشاندن حقیقت دارد. «لذا، حقیقت این است که گریه فاطمه(س) آسایش مردم را بر هم نزد، بلکه هیأت حاکمه را زجر می‏‌داد لذا، حاکمان او را از گریه منع می‏‌کردند.» این گریه‌‏ها با ظاهر عاطفی، معنایی عقلانی، در خود نهفته داشتند تا تاریخ، عقلا را به فکر وادارند که چرا حضرت زهرا(س) که از نابینا رو می‌‏گرفت، گریه و اندوهش روز و شب در فضای مدینه می‏‌پیچید؟!

از سوی دیگر، نگاهی سطحی به وصیّت سیاسی حضرت زهرا(س) نشان می‏‌دهد که وصیّت به مخفی بودن قبر و تدفین ایشان چیزی جز یک مسأله سیاسی نیست؛ زیرا حضرت می‏‌دانستند که صحابه دیروز و حیله‌‏گران امروز با شرکت در مراسم تدفین وی، درصدد احراز مشروعیت برای خویش می‌‏باشند. از این‏‌رو، با این حرکت سیاسی خود مبنی بر تدفین شبانه و مخفی بودن قبرشان، به همگان فرمودند که اجرای اسلام واقعی و ناب محمّدی(ص) بدون حکومت اسلامی امکان‏‌پذیر نیست و مسند حکومت اسلامی برازنده غاصبان بی‏‌سیاست و منحرفان از خط رهبری و امامت نمی‌‏باشد. در واقع، حضرت با این وصیّت دو نکته را گوشزد کردند:

1- تنفّر از غاصبان حکومت که راه مستقیم سیاست الهی را منحرف کردند و با سیاست شیطانی خود، بدعتی آشکار و دیرینه در اسلام پایه‌‏گذاری کردند؛ چنان‏که در ابتدای وصیت خویش، شکستن عهد خدا و پیامبرش را، که همان مسأله امامت و جانشینی است، گوشزد می‏‌کنند.

2- تنّفر از مردمی که منفعلانه در برابر حکومت جور سر تسلیم فرود آوردند و با آن‏که می‏‌دانستند حق با چه کسی‏ است، ایشان را یاری ننمودند و با این‏کار، به تحقق حکومت غاصب یاری رساندند.

3-  رفتار سیاسی در قالب اظهار انزجار از غاصبان حکومت‏

حضرت زهرا(س) پس از رحلت پیامبر صلی‌‏الله‌‏علیه‏‌وآله، هیچ‌‏گاه دست از مبارزه نکشیدند، حتی در بستر بیماری به ایراد خطبه و انزجار از کسانی پرداختند که امامت و رهبری را به انحراف کشاندند. سکوت و قهر حضرت زهرا(س) با خلیفه مسلمانان که تازه بر مسند قدرت تکیه زده بود، موجب رسوایی او نزد مردم می‏‌شد. پس از غصب «فدک» و ایراد خطبه، غاصبان درصدد کسب رضایت حضرت زهرا(س) برآمدند تا در میان مردم، مصداق حدیث «اِنّ الله یَغضبُ لِغضبکِ» نشوند، اما سکوت و قهر حضرت فاطمه(س) آن‏ها را برای همیشه تاریخ، مصداق این حدیث نبوی ساخت.

این رفتارها نیز اگرچه ظاهری عاطفی دارند اما دارای معنایی عمیق می‏‌باشند.

هرچند پرداختن به تمام رفتارهای حضرت در این نوشتار ممکن نیست اما متون تاریخی و احادیث نشان می‏‌دهند که رفتارهای سیاسی‌ ‏ایشان در چند قالب بودند:

الف. ایراد خطبه و مبارزه با بدعت در سیره و سنّت رسول خدا صلی الله‌‏علیه‏‌وآله در قالب تقاضای «فدک» و مشی احتیاج و نظرخواهی از مهاجر و انصار؛
ب. ایراد شعار پرمحتوای فراق رسول الله(ص) و اعلام نگرانی از آینده مسلمانان و شکستن ارزش‏های‏ موجود در جامعه؛
ج. عدم گفت‏‌وگو با ابوبکر و عمر برای رسوا کردن آن‏ها در مقابل مردم هنگام بیماری، در قالب سکوت؛
د. انزجار از غاصبان حکومت و مردم منفعل که در قالب وصیّت سیاسی نمود یافته است.

این رفتارها، که دارای پیامدهای کوتاه‏‌مدت و بلندمدتی برای غاصبان حکومت بودند، باعث شدند بسیاری از حقایق به فرهنگ شیعه منتقل شوند، زیرا از تمام این رفتارها و متن وصیّت سیاسی ایشان و به‌‏خصوص خطبه‏‌های گوهربار ایشان، می‏‌توان دریافت که سیاست حاکم بر زمان ایشان، سیاست خشونت، فشار، خفقان و به تسلیم وادار کردن و هم‏چنین لگدمال کردن حقوق افراد بود و در واقع، آنچه حضرت را رنج می‏‌داد، محو سیاست اسلامی و جایگزین شدن سیاست شیطانی مبتنی بر دروغ و عوام‏‌فریبی بود. با کمی دقت، می‌‏توان به این نتیجه رسید که رفتارهای سیاسی‏ حضرت زهرا(س) اگرچه ظاهری احساسی دارند، اما محتوای آن‏ها چیز دیگری است.

/1102101305