ساختار بینش سیاسی حضرت زهرا سلام الله علیها
یکی از پنج نفری که در دنیا بسیار گریستهاند، حضرت زهرا(س) میباشند که این مسأله نشان از عمیق بودن درد و رنج ایشان دارد. حضرت، در پاسخ امّ السلمه فرمودند: «در میان انبوه غم و گرفتاری هستم: از دست دادن پیامبر و مورد ستم قرار گرفتن وصی او».
وارث :حضرت زهرا(س) با بینش سیاسی عمیق خویش، که عامل رفتارهای سیاسی ایشان میباشد، از بعد نظری به ترسیم جهانبینی توحیدی و از بعد عملی به ترسیم ایدئولوژی سیاسی شیعه پرداختهاند. رفتارهای حضرت(س) حکایت از اعتقاد به وحدانیت خداوند دارند که سراسر وجود ایشان را پر کرده و مرکز ثقل همه رفتارهای ایشان میباشند. سیاست اگرچه در نظر حضرت زهرا(س) هدف نیست، اما قدرت و حکومت وسیلهای است برای رسیدن به هدفی بالاتر که همان قرب الی الله و سعادت انسان و جامعه میباشد. از اینرو، در اینراه تلاش میکنند و جان شریف خویش را در راه این اهداف فدا میسازند. بنابراین، با یک نگاه کلی، میتوان پی برد که رفتارهای سیاسی حضرت زهرا(س) کنشهای عقلانی مبتنی بر ارزش میباشند و بر اساس آگاهیها، باورها و ارزشهای توحیدی صورت گرفتهاند و اگر این مبارزات مستمر نبودند، امروز شیعه دارای ایدئولوژی اعتراض و مقاومت و مبارزه نبود و سر تسلیم در مقابل هر ظلمی فرود میآورد اما حضرت زهرا(س) بهعنوان بنیانگذار مکتب «اعتراض» در شیعه، نسبت به بدعت و تفسیر غلط، راه روشنی برای عموم شیعیان ترسیم نمود. از سوی دیگر، با ترسیم الگوی «مشارکت سیاسی» برای زنان، به آنها میآموزند که یک زن مسلمان با آگاهی و اعتقاد و ایمان، حق دارد در سرنوشت خود و جامعه خویش سهیم باشد و اسلام هیچگاه برای حضور او در صحنه سیاست محدودیتی قائل نمیشود، مگر حجاب و پایبندی به ارزشهای توحیدی.
ساختار بینش سیاسی حضرت زهرا(س)
در یک جمعبندی کلی، سه عنصر اصلی را میتوان در ساختار بینش فرد مؤثر دانست: ارزشها، باورها و آگاهیها. ارزشها ملاکهای مرجحهای هستند که موجب میشوند انسان یک گونه از نمود و حالتِ حقیقی را نسبت به حالت دیگر آن ترجیح دهد، برای مثال، حضرت زهرا(س) حمایت از ولایت عظما را بهعنوان حقیقتی در نظر داشتند و از اینرو، جان خود را برای اثبات این حقیقت نثار کردند. به عبارت دیگر، ایشان شهادت در راه ولایت را بر زندگی مادی ترجیح دادند.
منظور از «باورها» نیز ایمان و اعتقادی است که ما نسبت به وجهی از واقعیت داریم، بهگونهایکه آنرا حقیقتیآزمون شده و دانسته تلقّی میکنیم. حضرت زهرا(س) به این باور رسیده بودند که تنها راه نجات و سعادت انسانها، تمسّک به دامان ولایت و امامت است و هر راهی جز اینراه، انحراف و سقوط در فتنه میباشد.
آخرین عامل مؤثر در ساختار بینش، عنصر «آگاهی و شناخت» است، قطع نظر از اینکه منشأ آگاهیها چیست. آگاهی عنصری کلیدی در شکلدهی به نظام ادراکی و ایجاد تغییر در آن میباشد.
منشأ آگاهیهای حضرت زهرا(س) وحی الهی است که این مسأله از دو طریق امکانپذیر شده است: علاوه بر اینکه ایشان در دامن کاملترین انسانهای روی زمین تربیت شدهاند (از طریق پدر، به اطلاعات و آگاهیهایی رسیدهاند که دیگران از آنها بینصیب هستند)، از سوی دیگر، با توجه به احادیث وارد شده، پس از رحلت پیامبر(ص) حضرت زهرا(س) از طریق جبرئیل، آگاهیهایی را کسب مینمودند. به عبارت دیگر، حضرت زهرا(س) نیز مورد خطاب وحی قرار میگرفتند. باید توجه نمود که حضرت، آگاهی عمیقی نسبت به مسائل روز داشتند. آگاهی ایشان از متن اجتماع مسلمانان نیز قابل توجه میباشد. اما با توجه به این ساختار بینشی، چگونه میتوان اثبات نمود که عاملِ رفتارهای سیاسی حضرت زهرا(س) بینش سیاسی ایشان بوده است؟
از طریق برخی از رفتارهای ایشان، ازجمله ایراد خطبه در مسجد مدینه و همچنین در بستر بیماری و تلاش بر اثبات ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام و گریههای حزنانگیز پس از ارتحال پیامبر(ص) میتوان تا حدی به ساختار بینش ایشان پی برد.
1 - رفتار سیاسی در قالب ایراد خطبه
یکی از بارزترین رفتارهای سیاسی حضرت زهرا(س) ایراد خطبه است. ایشان با استفاده از زمان و مکان مناسب، سعی در بیداری و آگاهی مسلمانان داشتند. از اینرو، بهدنبال غصب «فدک»، با جمعی از زنان بهسوی مسجد مدینه حرکت فرمودند. ابوبکر با عمر و جمعی از اصحاب، اعم از مهاجر و انصار، در آنجا حاضر بودند. آنحضرت(س) چادری بر پیش روی خود حایل کردند و در کمال عفت و حجاب، به ایراد خطبه پرداختند.
این رفتار اگرچه بهدنبال غصب «فدک» صورت گرفت و ظاهراً یک حرکتِ اقتصادی بود، اما با دقت در زمینههای ایراد خطبه و همچنین متن خطبه، اهداف خلیفه از غصب «فدک» و احادیث ائمّه اطهار علیهمالسلام و نگرش آنها نسبت به «فدک»، میتوان دریافت که در نگرش شیعه، «فدک» بهعنوان نمادی از غصب حکومت بهشمار میآید.
زمینههای سیاسی ایراد خطبه
مراجعه به تاریخ اسلام نشان میدهد پس از ارتحال پیامبر صلیاللهعلیهوآله، جوّ اجتماعی سیاسی با بحران جدّی روبهرو شد؛ خطری سهگانه و مثلثوار، آیین اسلام را تهدید میکرد: یک ضلع این خطر، امپراتوری روم بود؛ خطر دیگر، امپراتوری ایران؛ و خطر سوم، منافقان و احزاب و اقلّیتهای داخلی بودند. در چنین شرایطی، که خطر هجوم خارجی و از همه مهمتر خطر دشمن داخلی برای اسلام و مسلمانان وجود داشت، مسلّما حضرت زهرا(س) برای بازپسگیری یک قطعه زمین هر چند باارزش حاضر نبودند این میزان سختی را متحمّل شوند و هرگز حاضر به ایجاد دودستگی در میان مسلمانان نبودند، اما با توجه به اینکه ایشان از گوهر عقل و عصمت بهرهمند بودند و هیچگاه منافع شخصی خود و خانوادهشان را بر منافع دینی و اجتماعی ترجیح نمیدادند، مقابله و اعتراض ایشان نسبت به حکومت معنایی دیگر را در خود نهفته داشت.
هرچند خلیفه اهداف زیادی ازجمله اهداف اقتصادی و همچنین شکستن قداست معنوی اهل بیت علیهمالسلام را در دستور کار خود قرار داده بود، اما هدف اصلی حضرت زهرا(س) از بهانه قرار دادن «فدک» ضربه وارد کردن به موقعیت حکومت غاصب و دفاع از ولایت عظما و عصمت اهل بیت علیهمالسلام بود. ایشان با بینش سیاسی خویش، متوجه خطری بزرگتر از خطر روم و ایران برای جامعه مسلمانان شده بودند و آن انحراف از مسیر ولایت و امامت بود؛ خطری که مسلمانان را به فرقههای مختلف تقسیم نمود و مهمترین عامل اقتدار مسلمانان را که همان وحدت و ایمان بود، زیر سؤال برد.
اهداف خطبه
مراجعه به این خطبه و بررسی اجمالی آن، ما را با این واقعیت روبهرو میکند که حضرت درصدد رسوا کردن حاکمان غاصب و نشان دادن بیکفایتی آنها به مردم و مسلمانان آینده میباشند. متن خطبه خود گواهی بر این ادعاست که ایشان درصدد پسگیری صرف «فدک» نبودند، زیرا محورهای اصلی خطبه ازجمله توحید، نبوّت، معاد، عدل و امامت میباشند و تنها قسمت اندکی از خطبه به مباحث اقتصادی و ارث تعلّق گرفته است. دقت در این قسمت نیز نشان میدهد که خلیفه با تفسیری غلط از قرآن، حتی سادهترین مباحث ارث را متوجه نشده است. بنابراین، با توجه به متن خطبه و رفتارهای ایشان، میتوان به دو نکته اشاره کرد:
یکی اینکه حضرت با ایراد این خطبه، منشوری درونی برای شیعه به یادگار گذاشتهاند؛ منشوری که در آن جهانبینی الهی به زیبایی ترسیم گردیده و بر اساس آن ایدئولوژی سیاسی شیعه پایهگذاری شده است.
دیگر اینکه حضرت با این حرکت و رفتار سیاسی خویش، الگوی مناسبی برای مشارکت سیاسی زنان فراهم نمودند و با بنیانگذاری مکتب «اعتراض» در شیعه، به همگان فهماندند که دفاع از مکتب تشیّع، زن و مرد نمیشناسد و هر کدام از آنها باید بر اساس ضرورتهای موجود، به حمایت از فرهنگ سیاسی شیعه بپردازند.
تبیین ایدئولوژی سیاسی شیعه
حضرت صدیقه طاهره(س) با بینش سیاسی عمیق خویش میدانستند که این خطبهها تنها متعلّق به زمان ایشان نیستند و باید بهعنوان الگویی برای آیندگان به یادگار بمانند. از اینرو، دقت و توجه ایشان در این خطبهها بسیار تحسینبرانگیز است و ما را به این نکته رهنمون میسازد که ایشان عالمهای هستند که فقط به زمان خویش احاطه ندارند، بلکه بهحق سرور زنان دو عالماند و سخنان ایشان، مهر تثبیتی بر حقّانیت فرهنگ تشیّع میباشد. آن حضرت با درایت خویش، در این خطبهها ویژگیهای ایدئولوژی سیاسی شیعه را برمیشمرند.
در تفکر حضرت زهرا(س) انسان موجودی مختار است و حق انتخاب دارد اما این انسان در هستی زندگی میکند و عالم هستی نیز ماهیت از اویی و بهسوی اویی دارد؛ یعنی عالم هستی در این جهان مادی خلاصه نمیشود و در ورای این عالم خاکی، عالم دیگری است. انسانی که در این جهان زندگی میکند نیز ماهیت دو بعدی دارد: بعد مادی و بعد معنوی و این انسان دو بعدی، استعداد رسیدن به کمال را داراست، اما استعداد به تنهایی کافی نیست. بنابراین، هم انسان و هم جامعه محتاج راهنما و هدایتکننده میباشند تا بتوانند راه خود را بیابند و این راهنما کسی نیست جز پیامبر و امام. همچنین انسان برای رسیدن به سعادت، به وسیلهای نیاز دارد که این وسیله رشد و سعادت، همان «قرآن» میباشد.
حضرت زهرا(س) در خطبه خویش میفرمایند: «شما ای بندگان خدا! مسؤولان امر و نهی پروردگار و حاملان دین و وحی او هستید و شما نمایندگان خدا بر خویشتن و مبلّغان او بهسوی امّتها میباشید. پاسدار حقِ الهی در میان شماست و حافظ پیمان خداوند، در دسترس همه شماست و آنچه پیامبر(ص) پس از خود در میان امّت به یادگار گذارده، کتاب ناطق خدا و قرآن صادق، نوری آشکار و روشنایی پرفروغ است...؛ کتابی که... مستمعان را به ساحل نجات رهبری میکند...».
حضرت زهرا(س) در این خطبه، بارها مردم را مخاطب خویش قرار میدهند و به آنها اعتماد به نفس میبخشند که شما آزاد از هر قید و بندی نسبت به بندگی دیگری هستید. در فرازهای مزبور، ایشان انسان را مختار و مسؤول رفتار سیاسی خویش میدانند و به مهاجر و انصار میفهمانند که هیچ عذری از آنها پذیرفته نخواهد بود. ایشان در خطبه دوم خویش میفرمایند: «اَنُلزمکموها و اَنتم لَها کارهون» ؛ یعنی آیا ممکن است ما شما را مجبور به پذیرش حق کنیم، در حالیکه شما از آن کراهت دارید؟ بنابراین، در مکتب تشیّع، فرد و جامعه سیاسی مسؤول رفتار خویش هستند و در صورت تخلّف، باید پاسخگو باشند. این ایدئولوژی سیاسی حضرت فاطمه(س) است که به انسان، شرافت، شخصیت انسانی، شناخت، رسالت و مسؤولیت میدهد. از اینرو، میبینیم ویژگی اول ایدئولوژی بهوضوح در خطبهها نمایان است.
تبیین امامت بهعنوان سازمان سیاسی اجتماعی
حضرت زهرا(س) در بخش فلسفه احکام، در واقع فلسفه و ضرورت امامت و سازمان سیاسی اسلام را مطرح میکنند؛ آنجا که میفرمایند: «و طاعتُنا نظاما لِلملّة و امامتُنا اَمانا من الفُرقة»؛ یعنی اطاعت از ما اهل بیت نظمدهنده ملت و امامت برای ایجاد وحدت و دوری از تفرقه و پراکندگی است.
همچنین در خطبه دوم، بهطور مشروح به مسأله امامت و ویژگیهای امام میپردازند. بر این اساس، مشخص میشود که از دید ایشان، نظام سیاسی اسلام نظامی است که در رأس آن، جانشین پیامبر(ص) قرار میگیرد. این جانشینی از نظر ایشان و در فرهنگ تشیّع متعلّق به مولای متّقیان و فرزندان ایشان میباشد.
مبارزه در راه هدف
دین اسلام دین مبارزه و جهاد است، چه جهاد با نفس و چه جهاد با دشمن بیرون. حضرت فاطمه علیهاالسلام، هم عملاً از طریق رفتارهای سیاسی خود، مبارزه با غاصبان را به شیعیان میآموزند و هم در خطبههای خویش، مردم را به مبارزه و جهاد فرا میخوانند. برای مثال، در بخش «فلسفه احکام» میفرمایند: «فَجعَلَ الله الایمانَ تطهیرا لکم مِن الشرکِ... و الجهادَ عزّا لِلاسلامِ» یعنی خداوند ایمان را برای پاکی شما از شرک... و جهاد را بهخاطر عزّت و سربلندی اسلام قرار داد.
در انتهای خطبه، به مهاجران و انصار میفرمایند: این چه سکوتی است که در مقابل از دست رفتن حق من روا میدارید؟! این چه تغافلی است که در برابر ستمی که بر من وارد شده است نشان میدهید؟! و در تضمینی از قرآن میفرمایند: «چرا با قومی که پیمانهای خود را شکسته و تصمیم به اخراج رسول گرفتند، پیکار نمیکنید، در حالیکه آنها آغازگر بودند؟» (توبه: 13)
در این خطبه، نمود عینی مبارزه در راه هدف نیز به چشم میخورد. ایشان با اشاره به مبارزات پیامبر(ص) و امام علی علیهالسلام در این دو خطبه، مهمترین عنصر ایدئولوژی سیاسی شیعه را برای مسلمانان آینده ترسیم میکنند و آن عدم سازشگری با دشمن میباشد.
ایشان در اثنای کلام خویش، به تناسب بحث، مردم را به اطاعت خدا و رسول خدا و ائمّه اطهار علیهمالسلام میخوانند. ایشان با بینش عمیق خویش، در قالب استعاره، کنایه، تشبیه، تمثیل و یا تضمین آیات قرآن، بارها با واژه «یا ایُّها...» و «یا ایُّها المسلمون...» مردم حاضر و آیندگان را مورد توجه قرار میدهند.
در واقع، در این فرازها، مخاطبانِ آنحضرت(س) عالمان و آگاهان بیتفاوت جامعه اسلامی، شخصیتها و بزرگان تطمیعشده مدینه، اصحاب و یاران رفاهزده و قدرتطلب میباشند؛ کسانیکه دست از ارزشهای الهی شسته و مرعوب و مضطرب شدهاند. از سوی دیگر، ایشان میدانند که در قلبهای قفلزده آنها چیزی اثر نمیکند. از اینرو، در پایان خطبه، هدف از ایراد آن را برای اهل مسجد، اتمام حجت معرفی میکنند.
بنابراین، حضرت در این خطبه، بهطور کلی، با تبیین وضع موجود (انحراف از مسیر امامت) به ارائه وضع مطلوب و آرمانی و (اطاعت از امامت و اهل بیت علیهمالسلام برای رسیدن به سعادت) و ارائه طریق رسیدن به آن (بهوسیله قرآن و اهل بیت علیهمالسلام) به دقت به ترسیم ایدئولوژی سیاسی شیعه میپردازند.
بنابراین، ملاحظه میکنیم که مخاطبان حضرت زهرا(س) روشنفکران و آگاهان زمان و در نهایت، توده مردم میباشند. حضرت نیز با بینش سیاسی خویش میدانند که این گروه با توحید و نبوّت و معاد آشنایی دارند. از اینرو، در صدد تبیین این موارد نیستند. همچنین میدانند که این جماعت با قرآن نیز آشنایی دارند. از اینرو، نمیخواهد فلسفه آیات ارث و پسگیری «فدک» را برای آنها توضیح دهند. مسلّما هدف ایشان امر مهم دیگری است و آن ارائه نظریه سیاسی اسلام درباره امامت و حکومت میباشد؛ زیرا میدانند قانون الهی احتیاج به مجری دارد و تنها کسی شایسته این اجراست که اعلم و احق نسبت به مسائل الهی باشد.
2- رفتار سیاسی در قالب گریه و وصیت سیاسی
یکی از پنج نفری که در دنیا بسیار گریستهاند، حضرت زهرا(س) میباشند که این مسأله نشان از عمیق بودن درد و رنج ایشان دارد. حضرت در بیان احوال خود، در پاسخ امّ السلمه فرمودند: «در میان انبوه غم و گرفتاری هستم: از دست دادن پیامبر و مورد ستم قرار گرفتن وصی او».
این سخن بهخوبی نمایانگر این مطلب است که ناراحتی ایشان بیشتر بهخاطر سرنوشت مسلمانان بوده تا وضعیت روحی خویش؛ چراکه میفرمایند: من نگران از دست دادن پیامبرم هستم، نه پدرم و نگران مورد ستم واقع شدن وصی او هستم، نه شوهرم.
یا در جواب دختر طلحه، که در یکی از روزهای غمبار پس از وفات رسول خدا(ص) خدمت حضرت فاطمه(س) رسید و از گریههای جانکاه آنحضرت سخت نگران شد و علت را پرسید، حضرت فاطمه(س) در جواب فرمودند: «ای دختر طلحه! آیا از مصیبت و رویداد تلخی میپرسی که در همهجا انتشار یافته است؟...».
این احادیث بهوضوح، فلسفه گریستن ایشان پس از رحلت حضرت رسول(ص) را نشان میدهند و ثابت میکنند که این گریههای علنی، نمود یک رفتار سیاسی در مقابل حکومت غاصب میباشند؛ زیرا این گریهها و حزنها و بیقراریها اولاً، در فراق رسول خدا(ص) و مقام رسالت و منزلت الهی ایشان بوده است؛ ثانیا، بهخاطر از دست رفتن زحمات وی و انحراف حکومت اسلامی از مسیر اصلی خویش؛ ثالثا، بهخاطر ابراز خشم و ناراحتی از حکومت انحرافی و نشان دادن نگرانی خویش از وضع موجود و بیان این نکته که معیار خشم خدا خشم حضرت زهرا(س) میباشد.
بنابراین، گریه ایشان همچون افراد عادی نیست. مسلّما کسیکه میفرمود: «الجارَ ثُمّ الدارَ»، درصدد آزردن مردم مدینه و همسایگان خویش نمیباشد ولی با توجه به بینش عمیق خود، میداند که این گریهها باید به گوش تاریخ برسند؛ تاریخی که در بود و نبود «بیتالاحزان» در آینده تشکیک میکند و سعی در پوشاندن حقیقت دارد. «لذا، حقیقت این است که گریه فاطمه(س) آسایش مردم را بر هم نزد، بلکه هیأت حاکمه را زجر میداد لذا، حاکمان او را از گریه منع میکردند.» این گریهها با ظاهر عاطفی، معنایی عقلانی، در خود نهفته داشتند تا تاریخ، عقلا را به فکر وادارند که چرا حضرت زهرا(س) که از نابینا رو میگرفت، گریه و اندوهش روز و شب در فضای مدینه میپیچید؟!
از سوی دیگر، نگاهی سطحی به وصیّت سیاسی حضرت زهرا(س) نشان میدهد که وصیّت به مخفی بودن قبر و تدفین ایشان چیزی جز یک مسأله سیاسی نیست؛ زیرا حضرت میدانستند که صحابه دیروز و حیلهگران امروز با شرکت در مراسم تدفین وی، درصدد احراز مشروعیت برای خویش میباشند. از اینرو، با این حرکت سیاسی خود مبنی بر تدفین شبانه و مخفی بودن قبرشان، به همگان فرمودند که اجرای اسلام واقعی و ناب محمّدی(ص) بدون حکومت اسلامی امکانپذیر نیست و مسند حکومت اسلامی برازنده غاصبان بیسیاست و منحرفان از خط رهبری و امامت نمیباشد. در واقع، حضرت با این وصیّت دو نکته را گوشزد کردند:
1- تنفّر از غاصبان حکومت که راه مستقیم سیاست الهی را منحرف کردند و با سیاست شیطانی خود، بدعتی آشکار و دیرینه در اسلام پایهگذاری کردند؛ چنانکه در ابتدای وصیت خویش، شکستن عهد خدا و پیامبرش را، که همان مسأله امامت و جانشینی است، گوشزد میکنند.
2- تنّفر از مردمی که منفعلانه در برابر حکومت جور سر تسلیم فرود آوردند و با آنکه میدانستند حق با چه کسی است، ایشان را یاری ننمودند و با اینکار، به تحقق حکومت غاصب یاری رساندند.
3- رفتار سیاسی در قالب اظهار انزجار از غاصبان حکومت
حضرت زهرا(س) پس از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله، هیچگاه دست از مبارزه نکشیدند، حتی در بستر بیماری به ایراد خطبه و انزجار از کسانی پرداختند که امامت و رهبری را به انحراف کشاندند. سکوت و قهر حضرت زهرا(س) با خلیفه مسلمانان که تازه بر مسند قدرت تکیه زده بود، موجب رسوایی او نزد مردم میشد. پس از غصب «فدک» و ایراد خطبه، غاصبان درصدد کسب رضایت حضرت زهرا(س) برآمدند تا در میان مردم، مصداق حدیث «اِنّ الله یَغضبُ لِغضبکِ» نشوند، اما سکوت و قهر حضرت فاطمه(س) آنها را برای همیشه تاریخ، مصداق این حدیث نبوی ساخت.
این رفتارها نیز اگرچه ظاهری عاطفی دارند اما دارای معنایی عمیق میباشند.
هرچند پرداختن به تمام رفتارهای حضرت در این نوشتار ممکن نیست اما متون تاریخی و احادیث نشان میدهند که رفتارهای سیاسی ایشان در چند قالب بودند:
الف. ایراد خطبه و مبارزه با بدعت در سیره و سنّت رسول خدا صلی اللهعلیهوآله در قالب تقاضای «فدک» و مشی احتیاج و نظرخواهی از مهاجر و انصار؛
ب. ایراد شعار پرمحتوای فراق رسول الله(ص) و اعلام نگرانی از آینده مسلمانان و شکستن ارزشهای موجود در جامعه؛
ج. عدم گفتوگو با ابوبکر و عمر برای رسوا کردن آنها در مقابل مردم هنگام بیماری، در قالب سکوت؛
د. انزجار از غاصبان حکومت و مردم منفعل که در قالب وصیّت سیاسی نمود یافته است.
این رفتارها، که دارای پیامدهای کوتاهمدت و بلندمدتی برای غاصبان حکومت بودند، باعث شدند بسیاری از حقایق به فرهنگ شیعه منتقل شوند، زیرا از تمام این رفتارها و متن وصیّت سیاسی ایشان و بهخصوص خطبههای گوهربار ایشان، میتوان دریافت که سیاست حاکم بر زمان ایشان، سیاست خشونت، فشار، خفقان و به تسلیم وادار کردن و همچنین لگدمال کردن حقوق افراد بود و در واقع، آنچه حضرت را رنج میداد، محو سیاست اسلامی و جایگزین شدن سیاست شیطانی مبتنی بر دروغ و عوامفریبی بود. با کمی دقت، میتوان به این نتیجه رسید که رفتارهای سیاسی حضرت زهرا(س) اگرچه ظاهری احساسی دارند، اما محتوای آنها چیز دیگری است.
/1102101305
ساختار بینش سیاسی حضرت زهرا(س)
در یک جمعبندی کلی، سه عنصر اصلی را میتوان در ساختار بینش فرد مؤثر دانست: ارزشها، باورها و آگاهیها. ارزشها ملاکهای مرجحهای هستند که موجب میشوند انسان یک گونه از نمود و حالتِ حقیقی را نسبت به حالت دیگر آن ترجیح دهد، برای مثال، حضرت زهرا(س) حمایت از ولایت عظما را بهعنوان حقیقتی در نظر داشتند و از اینرو، جان خود را برای اثبات این حقیقت نثار کردند. به عبارت دیگر، ایشان شهادت در راه ولایت را بر زندگی مادی ترجیح دادند.
منظور از «باورها» نیز ایمان و اعتقادی است که ما نسبت به وجهی از واقعیت داریم، بهگونهایکه آنرا حقیقتیآزمون شده و دانسته تلقّی میکنیم. حضرت زهرا(س) به این باور رسیده بودند که تنها راه نجات و سعادت انسانها، تمسّک به دامان ولایت و امامت است و هر راهی جز اینراه، انحراف و سقوط در فتنه میباشد.
آخرین عامل مؤثر در ساختار بینش، عنصر «آگاهی و شناخت» است، قطع نظر از اینکه منشأ آگاهیها چیست. آگاهی عنصری کلیدی در شکلدهی به نظام ادراکی و ایجاد تغییر در آن میباشد.
منشأ آگاهیهای حضرت زهرا(س) وحی الهی است که این مسأله از دو طریق امکانپذیر شده است: علاوه بر اینکه ایشان در دامن کاملترین انسانهای روی زمین تربیت شدهاند (از طریق پدر، به اطلاعات و آگاهیهایی رسیدهاند که دیگران از آنها بینصیب هستند)، از سوی دیگر، با توجه به احادیث وارد شده، پس از رحلت پیامبر(ص) حضرت زهرا(س) از طریق جبرئیل، آگاهیهایی را کسب مینمودند. به عبارت دیگر، حضرت زهرا(س) نیز مورد خطاب وحی قرار میگرفتند. باید توجه نمود که حضرت، آگاهی عمیقی نسبت به مسائل روز داشتند. آگاهی ایشان از متن اجتماع مسلمانان نیز قابل توجه میباشد. اما با توجه به این ساختار بینشی، چگونه میتوان اثبات نمود که عاملِ رفتارهای سیاسی حضرت زهرا(س) بینش سیاسی ایشان بوده است؟
از طریق برخی از رفتارهای ایشان، ازجمله ایراد خطبه در مسجد مدینه و همچنین در بستر بیماری و تلاش بر اثبات ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام و گریههای حزنانگیز پس از ارتحال پیامبر(ص) میتوان تا حدی به ساختار بینش ایشان پی برد.
1 - رفتار سیاسی در قالب ایراد خطبه
یکی از بارزترین رفتارهای سیاسی حضرت زهرا(س) ایراد خطبه است. ایشان با استفاده از زمان و مکان مناسب، سعی در بیداری و آگاهی مسلمانان داشتند. از اینرو، بهدنبال غصب «فدک»، با جمعی از زنان بهسوی مسجد مدینه حرکت فرمودند. ابوبکر با عمر و جمعی از اصحاب، اعم از مهاجر و انصار، در آنجا حاضر بودند. آنحضرت(س) چادری بر پیش روی خود حایل کردند و در کمال عفت و حجاب، به ایراد خطبه پرداختند.
این رفتار اگرچه بهدنبال غصب «فدک» صورت گرفت و ظاهراً یک حرکتِ اقتصادی بود، اما با دقت در زمینههای ایراد خطبه و همچنین متن خطبه، اهداف خلیفه از غصب «فدک» و احادیث ائمّه اطهار علیهمالسلام و نگرش آنها نسبت به «فدک»، میتوان دریافت که در نگرش شیعه، «فدک» بهعنوان نمادی از غصب حکومت بهشمار میآید.
زمینههای سیاسی ایراد خطبه
مراجعه به تاریخ اسلام نشان میدهد پس از ارتحال پیامبر صلیاللهعلیهوآله، جوّ اجتماعی سیاسی با بحران جدّی روبهرو شد؛ خطری سهگانه و مثلثوار، آیین اسلام را تهدید میکرد: یک ضلع این خطر، امپراتوری روم بود؛ خطر دیگر، امپراتوری ایران؛ و خطر سوم، منافقان و احزاب و اقلّیتهای داخلی بودند. در چنین شرایطی، که خطر هجوم خارجی و از همه مهمتر خطر دشمن داخلی برای اسلام و مسلمانان وجود داشت، مسلّما حضرت زهرا(س) برای بازپسگیری یک قطعه زمین هر چند باارزش حاضر نبودند این میزان سختی را متحمّل شوند و هرگز حاضر به ایجاد دودستگی در میان مسلمانان نبودند، اما با توجه به اینکه ایشان از گوهر عقل و عصمت بهرهمند بودند و هیچگاه منافع شخصی خود و خانوادهشان را بر منافع دینی و اجتماعی ترجیح نمیدادند، مقابله و اعتراض ایشان نسبت به حکومت معنایی دیگر را در خود نهفته داشت.
هرچند خلیفه اهداف زیادی ازجمله اهداف اقتصادی و همچنین شکستن قداست معنوی اهل بیت علیهمالسلام را در دستور کار خود قرار داده بود، اما هدف اصلی حضرت زهرا(س) از بهانه قرار دادن «فدک» ضربه وارد کردن به موقعیت حکومت غاصب و دفاع از ولایت عظما و عصمت اهل بیت علیهمالسلام بود. ایشان با بینش سیاسی خویش، متوجه خطری بزرگتر از خطر روم و ایران برای جامعه مسلمانان شده بودند و آن انحراف از مسیر ولایت و امامت بود؛ خطری که مسلمانان را به فرقههای مختلف تقسیم نمود و مهمترین عامل اقتدار مسلمانان را که همان وحدت و ایمان بود، زیر سؤال برد.
اهداف خطبه
مراجعه به این خطبه و بررسی اجمالی آن، ما را با این واقعیت روبهرو میکند که حضرت درصدد رسوا کردن حاکمان غاصب و نشان دادن بیکفایتی آنها به مردم و مسلمانان آینده میباشند. متن خطبه خود گواهی بر این ادعاست که ایشان درصدد پسگیری صرف «فدک» نبودند، زیرا محورهای اصلی خطبه ازجمله توحید، نبوّت، معاد، عدل و امامت میباشند و تنها قسمت اندکی از خطبه به مباحث اقتصادی و ارث تعلّق گرفته است. دقت در این قسمت نیز نشان میدهد که خلیفه با تفسیری غلط از قرآن، حتی سادهترین مباحث ارث را متوجه نشده است. بنابراین، با توجه به متن خطبه و رفتارهای ایشان، میتوان به دو نکته اشاره کرد:
یکی اینکه حضرت با ایراد این خطبه، منشوری درونی برای شیعه به یادگار گذاشتهاند؛ منشوری که در آن جهانبینی الهی به زیبایی ترسیم گردیده و بر اساس آن ایدئولوژی سیاسی شیعه پایهگذاری شده است.
دیگر اینکه حضرت با این حرکت و رفتار سیاسی خویش، الگوی مناسبی برای مشارکت سیاسی زنان فراهم نمودند و با بنیانگذاری مکتب «اعتراض» در شیعه، به همگان فهماندند که دفاع از مکتب تشیّع، زن و مرد نمیشناسد و هر کدام از آنها باید بر اساس ضرورتهای موجود، به حمایت از فرهنگ سیاسی شیعه بپردازند.
تبیین ایدئولوژی سیاسی شیعه
حضرت صدیقه طاهره(س) با بینش سیاسی عمیق خویش میدانستند که این خطبهها تنها متعلّق به زمان ایشان نیستند و باید بهعنوان الگویی برای آیندگان به یادگار بمانند. از اینرو، دقت و توجه ایشان در این خطبهها بسیار تحسینبرانگیز است و ما را به این نکته رهنمون میسازد که ایشان عالمهای هستند که فقط به زمان خویش احاطه ندارند، بلکه بهحق سرور زنان دو عالماند و سخنان ایشان، مهر تثبیتی بر حقّانیت فرهنگ تشیّع میباشد. آن حضرت با درایت خویش، در این خطبهها ویژگیهای ایدئولوژی سیاسی شیعه را برمیشمرند.
در تفکر حضرت زهرا(س) انسان موجودی مختار است و حق انتخاب دارد اما این انسان در هستی زندگی میکند و عالم هستی نیز ماهیت از اویی و بهسوی اویی دارد؛ یعنی عالم هستی در این جهان مادی خلاصه نمیشود و در ورای این عالم خاکی، عالم دیگری است. انسانی که در این جهان زندگی میکند نیز ماهیت دو بعدی دارد: بعد مادی و بعد معنوی و این انسان دو بعدی، استعداد رسیدن به کمال را داراست، اما استعداد به تنهایی کافی نیست. بنابراین، هم انسان و هم جامعه محتاج راهنما و هدایتکننده میباشند تا بتوانند راه خود را بیابند و این راهنما کسی نیست جز پیامبر و امام. همچنین انسان برای رسیدن به سعادت، به وسیلهای نیاز دارد که این وسیله رشد و سعادت، همان «قرآن» میباشد.
حضرت زهرا(س) در خطبه خویش میفرمایند: «شما ای بندگان خدا! مسؤولان امر و نهی پروردگار و حاملان دین و وحی او هستید و شما نمایندگان خدا بر خویشتن و مبلّغان او بهسوی امّتها میباشید. پاسدار حقِ الهی در میان شماست و حافظ پیمان خداوند، در دسترس همه شماست و آنچه پیامبر(ص) پس از خود در میان امّت به یادگار گذارده، کتاب ناطق خدا و قرآن صادق، نوری آشکار و روشنایی پرفروغ است...؛ کتابی که... مستمعان را به ساحل نجات رهبری میکند...».
حضرت زهرا(س) در این خطبه، بارها مردم را مخاطب خویش قرار میدهند و به آنها اعتماد به نفس میبخشند که شما آزاد از هر قید و بندی نسبت به بندگی دیگری هستید. در فرازهای مزبور، ایشان انسان را مختار و مسؤول رفتار سیاسی خویش میدانند و به مهاجر و انصار میفهمانند که هیچ عذری از آنها پذیرفته نخواهد بود. ایشان در خطبه دوم خویش میفرمایند: «اَنُلزمکموها و اَنتم لَها کارهون» ؛ یعنی آیا ممکن است ما شما را مجبور به پذیرش حق کنیم، در حالیکه شما از آن کراهت دارید؟ بنابراین، در مکتب تشیّع، فرد و جامعه سیاسی مسؤول رفتار خویش هستند و در صورت تخلّف، باید پاسخگو باشند. این ایدئولوژی سیاسی حضرت فاطمه(س) است که به انسان، شرافت، شخصیت انسانی، شناخت، رسالت و مسؤولیت میدهد. از اینرو، میبینیم ویژگی اول ایدئولوژی بهوضوح در خطبهها نمایان است.
تبیین امامت بهعنوان سازمان سیاسی اجتماعی
حضرت زهرا(س) در بخش فلسفه احکام، در واقع فلسفه و ضرورت امامت و سازمان سیاسی اسلام را مطرح میکنند؛ آنجا که میفرمایند: «و طاعتُنا نظاما لِلملّة و امامتُنا اَمانا من الفُرقة»؛ یعنی اطاعت از ما اهل بیت نظمدهنده ملت و امامت برای ایجاد وحدت و دوری از تفرقه و پراکندگی است.
همچنین در خطبه دوم، بهطور مشروح به مسأله امامت و ویژگیهای امام میپردازند. بر این اساس، مشخص میشود که از دید ایشان، نظام سیاسی اسلام نظامی است که در رأس آن، جانشین پیامبر(ص) قرار میگیرد. این جانشینی از نظر ایشان و در فرهنگ تشیّع متعلّق به مولای متّقیان و فرزندان ایشان میباشد.
مبارزه در راه هدف
دین اسلام دین مبارزه و جهاد است، چه جهاد با نفس و چه جهاد با دشمن بیرون. حضرت فاطمه علیهاالسلام، هم عملاً از طریق رفتارهای سیاسی خود، مبارزه با غاصبان را به شیعیان میآموزند و هم در خطبههای خویش، مردم را به مبارزه و جهاد فرا میخوانند. برای مثال، در بخش «فلسفه احکام» میفرمایند: «فَجعَلَ الله الایمانَ تطهیرا لکم مِن الشرکِ... و الجهادَ عزّا لِلاسلامِ» یعنی خداوند ایمان را برای پاکی شما از شرک... و جهاد را بهخاطر عزّت و سربلندی اسلام قرار داد.
در انتهای خطبه، به مهاجران و انصار میفرمایند: این چه سکوتی است که در مقابل از دست رفتن حق من روا میدارید؟! این چه تغافلی است که در برابر ستمی که بر من وارد شده است نشان میدهید؟! و در تضمینی از قرآن میفرمایند: «چرا با قومی که پیمانهای خود را شکسته و تصمیم به اخراج رسول گرفتند، پیکار نمیکنید، در حالیکه آنها آغازگر بودند؟» (توبه: 13)
در این خطبه، نمود عینی مبارزه در راه هدف نیز به چشم میخورد. ایشان با اشاره به مبارزات پیامبر(ص) و امام علی علیهالسلام در این دو خطبه، مهمترین عنصر ایدئولوژی سیاسی شیعه را برای مسلمانان آینده ترسیم میکنند و آن عدم سازشگری با دشمن میباشد.
ایشان در اثنای کلام خویش، به تناسب بحث، مردم را به اطاعت خدا و رسول خدا و ائمّه اطهار علیهمالسلام میخوانند. ایشان با بینش عمیق خویش، در قالب استعاره، کنایه، تشبیه، تمثیل و یا تضمین آیات قرآن، بارها با واژه «یا ایُّها...» و «یا ایُّها المسلمون...» مردم حاضر و آیندگان را مورد توجه قرار میدهند.
در واقع، در این فرازها، مخاطبانِ آنحضرت(س) عالمان و آگاهان بیتفاوت جامعه اسلامی، شخصیتها و بزرگان تطمیعشده مدینه، اصحاب و یاران رفاهزده و قدرتطلب میباشند؛ کسانیکه دست از ارزشهای الهی شسته و مرعوب و مضطرب شدهاند. از سوی دیگر، ایشان میدانند که در قلبهای قفلزده آنها چیزی اثر نمیکند. از اینرو، در پایان خطبه، هدف از ایراد آن را برای اهل مسجد، اتمام حجت معرفی میکنند.
بنابراین، حضرت در این خطبه، بهطور کلی، با تبیین وضع موجود (انحراف از مسیر امامت) به ارائه وضع مطلوب و آرمانی و (اطاعت از امامت و اهل بیت علیهمالسلام برای رسیدن به سعادت) و ارائه طریق رسیدن به آن (بهوسیله قرآن و اهل بیت علیهمالسلام) به دقت به ترسیم ایدئولوژی سیاسی شیعه میپردازند.
بنابراین، ملاحظه میکنیم که مخاطبان حضرت زهرا(س) روشنفکران و آگاهان زمان و در نهایت، توده مردم میباشند. حضرت نیز با بینش سیاسی خویش میدانند که این گروه با توحید و نبوّت و معاد آشنایی دارند. از اینرو، در صدد تبیین این موارد نیستند. همچنین میدانند که این جماعت با قرآن نیز آشنایی دارند. از اینرو، نمیخواهد فلسفه آیات ارث و پسگیری «فدک» را برای آنها توضیح دهند. مسلّما هدف ایشان امر مهم دیگری است و آن ارائه نظریه سیاسی اسلام درباره امامت و حکومت میباشد؛ زیرا میدانند قانون الهی احتیاج به مجری دارد و تنها کسی شایسته این اجراست که اعلم و احق نسبت به مسائل الهی باشد.
2- رفتار سیاسی در قالب گریه و وصیت سیاسی
یکی از پنج نفری که در دنیا بسیار گریستهاند، حضرت زهرا(س) میباشند که این مسأله نشان از عمیق بودن درد و رنج ایشان دارد. حضرت در بیان احوال خود، در پاسخ امّ السلمه فرمودند: «در میان انبوه غم و گرفتاری هستم: از دست دادن پیامبر و مورد ستم قرار گرفتن وصی او».
این سخن بهخوبی نمایانگر این مطلب است که ناراحتی ایشان بیشتر بهخاطر سرنوشت مسلمانان بوده تا وضعیت روحی خویش؛ چراکه میفرمایند: من نگران از دست دادن پیامبرم هستم، نه پدرم و نگران مورد ستم واقع شدن وصی او هستم، نه شوهرم.
یا در جواب دختر طلحه، که در یکی از روزهای غمبار پس از وفات رسول خدا(ص) خدمت حضرت فاطمه(س) رسید و از گریههای جانکاه آنحضرت سخت نگران شد و علت را پرسید، حضرت فاطمه(س) در جواب فرمودند: «ای دختر طلحه! آیا از مصیبت و رویداد تلخی میپرسی که در همهجا انتشار یافته است؟...».
این احادیث بهوضوح، فلسفه گریستن ایشان پس از رحلت حضرت رسول(ص) را نشان میدهند و ثابت میکنند که این گریههای علنی، نمود یک رفتار سیاسی در مقابل حکومت غاصب میباشند؛ زیرا این گریهها و حزنها و بیقراریها اولاً، در فراق رسول خدا(ص) و مقام رسالت و منزلت الهی ایشان بوده است؛ ثانیا، بهخاطر از دست رفتن زحمات وی و انحراف حکومت اسلامی از مسیر اصلی خویش؛ ثالثا، بهخاطر ابراز خشم و ناراحتی از حکومت انحرافی و نشان دادن نگرانی خویش از وضع موجود و بیان این نکته که معیار خشم خدا خشم حضرت زهرا(س) میباشد.
بنابراین، گریه ایشان همچون افراد عادی نیست. مسلّما کسیکه میفرمود: «الجارَ ثُمّ الدارَ»، درصدد آزردن مردم مدینه و همسایگان خویش نمیباشد ولی با توجه به بینش عمیق خود، میداند که این گریهها باید به گوش تاریخ برسند؛ تاریخی که در بود و نبود «بیتالاحزان» در آینده تشکیک میکند و سعی در پوشاندن حقیقت دارد. «لذا، حقیقت این است که گریه فاطمه(س) آسایش مردم را بر هم نزد، بلکه هیأت حاکمه را زجر میداد لذا، حاکمان او را از گریه منع میکردند.» این گریهها با ظاهر عاطفی، معنایی عقلانی، در خود نهفته داشتند تا تاریخ، عقلا را به فکر وادارند که چرا حضرت زهرا(س) که از نابینا رو میگرفت، گریه و اندوهش روز و شب در فضای مدینه میپیچید؟!
از سوی دیگر، نگاهی سطحی به وصیّت سیاسی حضرت زهرا(س) نشان میدهد که وصیّت به مخفی بودن قبر و تدفین ایشان چیزی جز یک مسأله سیاسی نیست؛ زیرا حضرت میدانستند که صحابه دیروز و حیلهگران امروز با شرکت در مراسم تدفین وی، درصدد احراز مشروعیت برای خویش میباشند. از اینرو، با این حرکت سیاسی خود مبنی بر تدفین شبانه و مخفی بودن قبرشان، به همگان فرمودند که اجرای اسلام واقعی و ناب محمّدی(ص) بدون حکومت اسلامی امکانپذیر نیست و مسند حکومت اسلامی برازنده غاصبان بیسیاست و منحرفان از خط رهبری و امامت نمیباشد. در واقع، حضرت با این وصیّت دو نکته را گوشزد کردند:
1- تنفّر از غاصبان حکومت که راه مستقیم سیاست الهی را منحرف کردند و با سیاست شیطانی خود، بدعتی آشکار و دیرینه در اسلام پایهگذاری کردند؛ چنانکه در ابتدای وصیت خویش، شکستن عهد خدا و پیامبرش را، که همان مسأله امامت و جانشینی است، گوشزد میکنند.
2- تنّفر از مردمی که منفعلانه در برابر حکومت جور سر تسلیم فرود آوردند و با آنکه میدانستند حق با چه کسی است، ایشان را یاری ننمودند و با اینکار، به تحقق حکومت غاصب یاری رساندند.
3- رفتار سیاسی در قالب اظهار انزجار از غاصبان حکومت
حضرت زهرا(س) پس از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله، هیچگاه دست از مبارزه نکشیدند، حتی در بستر بیماری به ایراد خطبه و انزجار از کسانی پرداختند که امامت و رهبری را به انحراف کشاندند. سکوت و قهر حضرت زهرا(س) با خلیفه مسلمانان که تازه بر مسند قدرت تکیه زده بود، موجب رسوایی او نزد مردم میشد. پس از غصب «فدک» و ایراد خطبه، غاصبان درصدد کسب رضایت حضرت زهرا(س) برآمدند تا در میان مردم، مصداق حدیث «اِنّ الله یَغضبُ لِغضبکِ» نشوند، اما سکوت و قهر حضرت فاطمه(س) آنها را برای همیشه تاریخ، مصداق این حدیث نبوی ساخت.
این رفتارها نیز اگرچه ظاهری عاطفی دارند اما دارای معنایی عمیق میباشند.
هرچند پرداختن به تمام رفتارهای حضرت در این نوشتار ممکن نیست اما متون تاریخی و احادیث نشان میدهند که رفتارهای سیاسی ایشان در چند قالب بودند:
الف. ایراد خطبه و مبارزه با بدعت در سیره و سنّت رسول خدا صلی اللهعلیهوآله در قالب تقاضای «فدک» و مشی احتیاج و نظرخواهی از مهاجر و انصار؛
ب. ایراد شعار پرمحتوای فراق رسول الله(ص) و اعلام نگرانی از آینده مسلمانان و شکستن ارزشهای موجود در جامعه؛
ج. عدم گفتوگو با ابوبکر و عمر برای رسوا کردن آنها در مقابل مردم هنگام بیماری، در قالب سکوت؛
د. انزجار از غاصبان حکومت و مردم منفعل که در قالب وصیّت سیاسی نمود یافته است.
این رفتارها، که دارای پیامدهای کوتاهمدت و بلندمدتی برای غاصبان حکومت بودند، باعث شدند بسیاری از حقایق به فرهنگ شیعه منتقل شوند، زیرا از تمام این رفتارها و متن وصیّت سیاسی ایشان و بهخصوص خطبههای گوهربار ایشان، میتوان دریافت که سیاست حاکم بر زمان ایشان، سیاست خشونت، فشار، خفقان و به تسلیم وادار کردن و همچنین لگدمال کردن حقوق افراد بود و در واقع، آنچه حضرت را رنج میداد، محو سیاست اسلامی و جایگزین شدن سیاست شیطانی مبتنی بر دروغ و عوامفریبی بود. با کمی دقت، میتوان به این نتیجه رسید که رفتارهای سیاسی حضرت زهرا(س) اگرچه ظاهری احساسی دارند، اما محتوای آنها چیز دیگری است.
/1102101305