نباید رهبري را تنها گذاشت

کد خبر: 51886
بنابر ادله و شواهد دینی، تشکیل حکومت اسلامی، حکومتی که بر مبنای احکام خداوندی باشد، لازم است در رأس این حکومت فردی قرار گیرد که در فهم احکام الهی صاحب نظر و متخصص بوده و دارای امتیازاتی باشد که بتواند مشکلات جامعه را حل و فصل کند که به این انسان، ولی فقیه می‌گویند و این ولایت به معنای ولایت فقیه است.
وارث :بر این اساس، ولایت مطلقه فقیه، یعنی کسی که از دیدگاه اسلام واجد شرایط حکومت است و از نظر علم، تقوا و مدیریت جامعه، شباهت بیشتری به معصوم (علیه السلام) دارد و می‌تواند حکومت تشکیل داده و تمام شؤون حکومت با اجازه او اداره می‌شود. در این راستا یکی از موضوعات مورد تأکید حضرت آیت‌الله واعظ طبسی، تأکید ویژه بر اطاعت پذیری از ولایت فقیه بوده است. ایشان در بیشتر مواقع از مقام معظم رهبری و ولی فقیه به عنوان «امام جامعه مسلمین» یاد می‌کند و در عمل نیز از ابتدای مبارزات انقلابی خود تا پایان عمر پایبند اوامر ولی فقیه بود. مرور دیدگاه‌های ایشان در خصوص ولایت فقیه خالی از لطف نیست:

 انقلابی مبتنی بر الگوی حسینی

آیت‌الله واعظ طبسی با اشاره به تأثیر اسلام بر شکل گیری انقلاب اسلامی می‌گوید: استقلال و هويت جمهوري اسلامي ايران، در پرتو اصل امامت و ولايت است. امروز اعتراف دنياي مستكبر غرب و مرعوبيت قدرت‌هاي استعمارگر از قدرت ملت ايران، رهبري نظام است. مردم شريف ايران نه‌تنها در انتخابات، بلكه در دوران پيروزي انقلاب پايبندي به حمايت از ولايت فقيه را به اثبات رساندند [1]. جمهوري اسلامي ايران با الهام از قرآن كريم و الگوبرداري از راه حضرت حسين (علیه السلام) و خاندان پاك او توانست با تلاش، وحدت، احساس اعتماد به نفس و اتكاي به خداوند، استفاده از امامت و رهبري امام راحل و رهبري معظم انقلاب اسلامي، نظامي را شكل بدهد كه پايه‌هاي فكري آن اسلام است و پيام او براي دنيا، اجراي عدالت است، احترام و تكريم به انسان‌هاست، اتحاد، صميميت، وحدت و برادري است و در نهایت ما نشان داديم كه اگر بخواهيم مي‌توانيم[2].



 احکام الهی، اثبات کننده ضرورت ولایت

ایشان همچنین درباره ضرورت پیروی از رهبری در جامعه اسلامی بیان می‌کند: امروز حجت ما، امامت جامعه‌ اسلامي و رهبر ماست. ما سياستي را دنبال مي‌كنيم، در آن جهتي قرار مي‌گيريم، در برابر هر جريان آن‌چنان موضع مي‌گيريم كه رهبر ما داراي موضع است و او حجت است بين ما و خدا و من به سهم خودم فرداي قيامت اگر از من سؤال بشود، چرا نسبت به آن جريان و آن گروه آن جور برخورد كردي، چرا در آنجا سكوت كردي، چرا در اينجا موضع گرفتي، من حجت دارم. اينجا، جايي نيست كه ما از خود مايه بگذاريم و اين است معناي ولايت و امامت كه اساس و پايه‌ دين است و جزو مسايل اصولي است. من مي‌گويم و از عهده‌ اين سخن برمي‌آيم، نه اينجا كه در بحث علمي حاضرم بحث كنيم. با فرض اينكه احاديث، سنداً، آيات، دلالتاً، براي اثبات ولايت مطلقه‌ فقيه قصور داشته باشند ـ كه ندارند ـ عقل و منطق كه بهترين دليل ماست و از پايه‌هاي استدلال است در احكام الهي، اثبات كننده‌ ضرورت ولايت و امامت جامعه‌ اسلامي است[3].



 ولايت فقيه، ضد سلطه و دیکتاتوری

آیت‌الله واعظ طبسی در جایی دیگر می‌گوید: ما معتقد هستيم تنها اصلي، تنها محوري، تنها عاملي كه مي‌تواند با استبداد و خودكامگي مبارزه كند و زمينه اين سلطه‌گري‌ها و استثمار و استعمار را از بين ببرد، آن محور و عنصري كه مي‌تواند آزادي ايجاد بكند، انسان‌ها را مستقل و با عزت نفس تقويت كند، خوداتكايي را در انسان‌ها ايجاد كند، بدون شك ولايت و حكومت ولايت فقيه و امامت جامعه‌ اسلامي است.
ولي امر، ولي ‌فقيه است كه اين نقش را مي‌تواند در جامعه ايجاد كند. بحث ولايت فقيه هنوز براي بسياري داراي ابهام است. البته آن‌هايي كه اهل مطالعه و دقت هستند، مي‌فهمند، اما عناد و كينه آن‌ها ‌نسبت به اسلام و اصرارشان بر رسيدن به خواسته‌هاي نفساني مانع از اين مسايل است[4]. آنكه با استبداد و با ديكتاتوري برخورد شديد دارد، رهبري است، ولايت فقيه است. محور وحدت، محور صميميت و برادري و جلوگيري از تفرق و پراكندگي، رهبري است. آنكه فضا را هميشه آرام و امن نگه مي‌دارد و از حقوق جامعه و افراد دفاع مي‌كند و موضع دستگاه سياستگذاري و اجرايي را در برابر قدرت‌هاي ستمگر دنيا مشخص مي‌كند ـ كه اگر غير از اين باشد، موضع خواهد گرفت ـ اين نقش رهبري است. اوست كه با برخورداري از دليلي روشن از جانب خداي متعال و بصيرت و روشن‌بيني‌ در دين و مباني ديني و يقين و باوري كه به راه دارد، ما را در اين موضع نگه داشته و چنين امتيازات بزرگي عاید ما شده است[5].



 با جریان های متعارض با رهبری برخورد شود!

ایشان همچنین به ثمرات وجود رهبری در جامعه اشاره می‌کند و می‌افزاید: اگر رهبري و امامت جامعه‌ اسلامي، اقتدار و علم و ايمان و شناخت و نفوذ معنوي و رابطه عميق فكري و عاطفي با جامعه نداشت، انقلاب به وجود نمي‌آمد و اگر نقش رهبري نبود، اگر قدرت معنوي رهبري نبود، اگر جاذبه‌ رهبري نبود و ارتباط قلبي و عاطفي و فكري و اعتقادي بين رهبري و جامعه‌ اسلامي نبود، قطعاً انقلاب استمرار نمي‌يافت.

  اينكه ما در دفاع مقدس و جنگ گرم پيروز شديم، تحولي در تاريخ جامعه‌ بشري ايجاد شد، دنيا در مقابل عظمت ملت ايران سر خضوع بر زمين نهاد، اينكه در تاريخ، برگ زريني به عنوان انعكاس دنيايي از اخلاص، پايداري و مقاومت و احساس استقلال و هويت و خودباوري ثبت كرد، همه و همه نقش تعيين‌كننده و محوري رهبري است. نگاه ما و نگاه بسيج و نگاه ملت ما به رهبر است. حركت سياسي ما در همان مسيري است كه رهبري براي ما ترسيم كرده است. هر جرياني كه مورد حمايت و تأييد رهبر ما باشد، مورد حمايت و تأييد است.

كساني كه در برابر نظام ـ به مفهوم عام كلمه ـ در برابر قانون اساسي، در برابر رهبري، موضع آن‌ها، موضع تعارض و تضاد است، در برابر آن‌ها هيچ گذشتي نشان نداده و نشان نمي‌دهيم.
ملت ما و نظام ما در پرتو رهبري داهيانه و مدبرانه‌ رهبر معظم انقلاب و در پناه وحدت، يكپارچگي، انسجام و برادري همه جريان‌های فكري در خدمت نظام است. اين انقلاب به ياري خدا تضمين شده است و خواهيم ديد و اگر ما نباشيم، خواهند ديد كه اين انقلابي است كه زمينه تشرف جامعه‌ بشري را به محضر مقدس بقيه الله الاعظم (روحي فداه) ان‌شاءالله فراهم خواهد كرد[6].



 سیاست رهبری دشمن را زمینگیر کرده است

آیت‌الله واعظ طبسی پیوسته در سخنان خود بر نقش رهبری در برابر هجمه سیاسی دشمنان اسلام و ایران تأکید داشته و می‌گوید: امروز ـ بخصوص آمريكايي‌ها ـ خيلي تلاش كردند و تلاش مي‌كنند كه نظام اسلامي را منزوي كنند، اما خود آمريكايي‌ها مي‌دانند كه ايران و جمهوري اسلامي ايران در همه‌ عرصه‌هاي سياسي و اجتماعي و فكري و فرهنگي بزرگ‌ترين نقش را ايفا مي‌كند. بدون حضور ايران و بدون استمداد از ايران، كار مؤثري نتوانستند و نمي‌توانند انجام بدهند. بيشترين تحريم‌هاي اقتصادي را بر ما تحميل كردند، بيشترين فشار سياسي را بر ما آوردند، كشورهاي همسايه ما را پيوسته عليه ما تحريك مي‌كنند و مي‌كردند، اما سياست و تدبير ما كه تدبير رهبري و سياست رهبري و سياست امام جامعه‌ اسلامي است، امروز بعد از امام هم سياستي است كه دشمن را كه در جاي خود زمينگير كرده است. بنده شايد از سن 16ـ 15 سالگي در مسايل سياسي و مبارزات حضور داشتم. [7].



 ناکثین، قاسطین و مارقین را باید شناخت!

بر این اساس، ایشان بر حمایت از رهبری تأکید ویژه داشته و می‌گوید: در چنين شرايطي نبايد رهبري را تنها گذاشت. به كي ما مي‌خواهيم بها بدهيم؟ به كي ما مي‌خواهيم امتياز بدهيم؟ مگر مي‌شود دو جريان را با هم داشت؟ امكان ندارد. يا حق است يا باطل. انسان‌هايي كه علاقه‌مند به نظامند و خود را وابسته‌ به نظام مي‌دانند، حتماً بايد اعلام موضع بكنند، مشخص باشد راه، روش و منش آن‌ها. به خدا قسم اگر ناكثين نبودند، اگر طلحه و زبير ـ بيعت شكنان ـ نبودند، هرگز قاسطين ـ معاويه و عمروعاص ـ جرأت نفس كشيدن در مقابل علي (علیه السلام) را نداشتند. [8].
پی نوشت‌ها:
1- سخنان آیت‌الله واعظ طبسی در ديدار خادمان بارگاه منور رضوي، مورخه 26/12/1386.
2- سخنان آیت‌الله واعظ طبسی در ديدار با دانشجويان خارجي سومين دوره‌ مسابقات قرآني، مورخه20/10/1389.
3- سخنان آیت‌الله واعظ طبسی در همايش طلايه‌داران انقلاب، مورخه 16/11/1387.
4- سخنان آیت‌الله واعظ طبسی در مراسم عمامه‌گذاري طلاب حوزه علميه خراسان، مورخه 17/12/1388.
5- سخنان آیت‌الله واعظ طبسی در ديدار با شوراي هماهنگي تبليغات و ستاد دهه فجر استان، 28/10/1388.
6- سخنان آیت‌الله واعظ طبسی در ديدار با بسيجيان در هفته بسيج، مورخه 2/9/1388.
7- سخنان آیت‌الله واعظ طبسی در جمع مردم معترض به هتك حرمت عاشوراي حسيني، مورخه 8/10/1388.
8- سخنان آیت‌الله واعظ طبسی در ديدار با علما و ائمه‌ جماعت حسينيه‌ امام رضا (علیه السلام)، مورخه20/11/1389.

/1102101305