حجت الاسلام کرمی: مجلس یزید با جملات شجاعانه امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) به هم ریخت+گزارش تصویری
از بین رفتن نگاه توحیدی در جامعه؛ از بین رفتن روح اصیل اعمال عبادی
اگر معیارهای جاهلی باشد نماز و روزه به درد نمی خورد، اگر نگاه توحیدی و ارزشهای اخلاقی در جامعه نباشد حتی حج بیت الله الحرام تشریفات می شود، نماز تبدیل به عادت و روزه باعث دوری از خدا می شود. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله که حاکم محبوب عربستان و سلطان علی الاطلاق بود به فقرا می فرمود: مرگ و زندگی ما با شماست. روش پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به عنوان الگوی اصلح این بود که خودش درب را باز می کرد نه اینکه منابع انسانی مقتضی برای باز کردن درب نداشتند بلکه مردم دوست داشتند به حضرت خدمت کنند اما حضرت اجازه نمی داد، خودش شیر می دوشید، روی زمین غذا می خورد و می خوابید، با برده ها غذا می خوردند، اگر اینها در جامعه پیاده شود جامعه متحول خواهد شد یک مسئول یا مدیری این کارها را انجام دهد، در رده های پایین اگر مرزها برداشته شود، دیسپلین ها و کارهای اداری برداشته شود خیلی خوب هم نتیجه می گیرند.
اما اینها شکست و خلافت تبدیل به سلطنت شد و خلافت تبدیل به وسیله ای شد برای تخلیه عقده های یک عده انسان جاه طلب که توانسته بودند با زد و بند، توطئه و تبانی سوار بر این صندلی بشوند و از هر وسیله ای برای ماندنشان استفاده کنند. جامعه تبدیل به یک جامعه جاهلی شد، یعنی در این جامعه ملاکات دنیایی علت استیلاست. چرا جلوی پای شخصی بلند شدند؟ چون 3 هکتار زمین دارد، چه کسی بود که جلسه را تحت تاثیر قرار داد؟ کسی است که معاون اول فلانی است و ...آن وقت یک آدم محترم، مومن و مبدا اعلی آفرینش مثل یک انسان معمولی می شود. یعنی ملاک های ارزشی تغییر کرده بودند.
قیام اباعبدالله علیه السلام برای نماز بود
ارزشهای انسانی در جامعه این نیست که مردم نماز بخوانند جامعه ای که سر پسر پیغمبر صلی الله علیه و آله را بریدند هم نماز می خواندند، ملاک های جاهلی در جامعه همین است که عده ای رانت خوار یا ویژه خوار بشوند، اختلاف سطح زندگی و طبقاتی شود. اگر در جامعه ای سطح زندگی مردم میلیاردها سال نوری فاصله شود، نماز چه جایگاهی دارد، منکر نماز نیستم، نماز چیزی است که اگر یک نفر نداشت نمی تواند ادعای اسلام کند اما این نماز نمازی نیست که از ما خواسته اند، ابی عبدالله علیه السلام برای نماز حرکت کرد و فرمود: من برای نماز می روم.
متحول شدن مجلس یزید توسط امام زین العابدین علیه السلام
آنها اصحاب امام حسین علیه السلام را خارجی معرفی کرده بودند. شامی ها دسترسی به منبع دینی نداشتند و کیلومترها با مدینه فاصله داشتند، تنها منبع معرفت شناختی آنها فقط معاویه، یزید و آل ابی سفیان بود، تنها کانالی که از آن کسب اطلاع می کردند فقط معاویه بود که معاویه هم با ذائقه و سلیقه ی خودش آنها را بار آورده بود. حال چنین مردمی صدا و حرف تازه می شنوند و کسی را که به عنوان خارجی معرفی کرده اند صحبت می کند و می فرماید: من پسر پیامبر صلی الله علیه و آله هستم، پسر کسی هستم که به آسمان معراج کرده است و ... حضرت مقاماتش را یک به یک بیان کرده اند، اما وضع مجلس به هم خورد و تحول اساسی ایجاد شد، یزید به موذن گفت اذان بگو تا این شخص نگذارد نماز اول وقت ما بگذرد. تمام برنامه ها به نفع زین العابدین علیه السلام رقم خورد.
تا موذن اذان گفت حضرت هم شروع به گفتن اذکار کردند، مردم متعجب شده بودند و می دیدند کسی را که خارجی گفته اند چطور خدا را مدح و ستایش می کنند وقتی موذن به "اشهد ان محمدا رسول الله" رسید حضرت فرمود: صبر کن؛ ای یزید این کسی را که به رسالتش شهادت دادی جدّ من است یا جدّ تو؟ مردم شام متعجب شده بودند. همه می دانند که این آقا جدّ ماست حال ما خارجی هستیم یا تو؟
اصرار یزید به جبران کردن اشتباهش/جمله ی شجاعانه حضرت زینب(س) به یزید
طوری وضع مجلس به هم خورد که در همان جا یزید به اشتباهش اقرار کرد و گفت خدا پسر مرجانه را لعنت کند، من کی گفتم سر پدرت را ببُرد؟ می خواست خودش را برای من شیرین کند می خواست خوش رقصی کند من نگفتم پدرت را بکشد، من فاصله ی زیادی تا آنجا داشتم نمی توانستم اشراف و احاطه داشته باشم یا پیکم نمی توانست خبر ببرد. دستور من نبوده است، من هم به کشتن پدرت راضی نبودم الان هر چه بگویی قبول می کنم.
حضرت زین العابدین علیه السلام وضع را اینطور بر گرداند! در همان مجلس یزید به زینب کبری سلام الله علیها گفت: هر چه از من می خواهی بگو چکار کنم تا جبران شود؟ حضرت به او فرمود: آیا جبران می شود؟ خیلی اصرار کرد و گفت چیزی از من بخواه. حضرت زینب کبری سلام الله علیها در زنجیر اسارت به سلطان در اریکه قدرت جمله ای گفت که حتی کل مردم کره زمین نمی توانند چنین حرفی بزنند، این حرف فقط از دختر علی علیه السلام بر می آید. حضرت فرمود: انّی استصغرک 1 ؛ (من به تو به دیده حقارت می نگرم)
اگر بخواهیم یک ترجمه معمولی از جمله حضرت کنیم معنایش این می شود: ریز می بینمت!
یزید فکر نکنی تو آن بالا هستی و ما پایین هستیم چیزی عوض شده است و معادلات به هم خورده! ما نخواستیم از اختیارات و امکاناتمان استفاده کنیم، ما شما را آزاد کردیم سال هشتم که یادت نرفته، همه شما در زنجیر بودی پدربزرگ ما گفت کاری نداریم بروید! او کریم بود و شما را بخشید. حال تو یک پیروزی داشتی سر برادر ما را بُریدی و زن و بچه اش را اسیر کردی! خیلی هنر داشتی 30 هزار نفر را به جنگ 70 نفر فرستادی؟ برایش جشن پیروزی هم گرفتی! زن و بچه را اسیر کردن جشن پیروزی داشت؟ کی هستی که از تو چیزی بخواهم؟
پی نوشت:
1- ابن طاووس، علی بن موسی بن جعفر، الملهوف علی قتلی الطفوف، تهران، درالاسوه، چ دوم، 75، ص 215.