حجت الاسلام علی پناه: کسی که از حرام اجتناب کند، ولیّ خدا خواهدشد +گزارش تصویری
اجتناب از حرام اولین گام در مسیر سلوک
امام حسن عسکری علیه السلام در بیان شریفی مراحل سلوک الی الله را در سه مرحله تبیین فرمود، تا این سه مرحله گذرانده نشود کسی به قرب نمی رسد. اولین مرحله ای که حضرت بیان فرمودند اجتناب از محرمات و بستن در به روی حرام هاست.
نقشه راه برای ما از جانب اهل بیت علیهم السلام تعریف شده است. امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: اَوْرَعُ النَّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ، اَعْبَدُ النَّاسِ مَنْ اَقَامَ عَلَى الْفَرَائِضِ، اَزْهَدُ النَّاسِ مَنْ تَرَکَ الْحَرَامَ، اَشَدُّ النَّاسِ اجْتِهَاداً مَنْ تَرَکَ الذُّنُوبَ 1؛
پارساترين مردم كسى است كه در هنگام شبهه توقّف كند. عابدترين مردم كسى است كه واجبات را انجام دهد. زاهدترين مردم كسى است كه حرام را ترك نمايد. كوشننده ترين مردم كسى است كه گناهان را رها سازد.
اجتناب از محرمات قدم اول در سلوک است شما نزد هر عالم و ولیّ خدا بروید و از او دستورالعمل سلوکی بخواهید به عنوان ابتدایی ترین دستور اجتناب از محرمات را پیشنهاد می کند. تمام اهل سلوک می فرمایند اولین نسخه سلوکی انجام واجبات و ترک محرمات است.
مرحوم آیت الله مجتهدی می فرمود: اگر کسی به همین نسخه ابتدایی سلوک عمل کند ولیّ خدا می شود. یعنی به واجباتش عمل کند و با جدیت از محرمات پرهیز کند ولیّ خدا خواهد بود.
با همین دستوراتی که حضرت فرمودند ما هم می توانیم ولیّ خدا بشویم اگر ما هم با جدیت در به روی حرام ببندیم می توانیم ولیّ خدا شویم و این راه برای همه ما باز است.
از مرحوم آیت الله حاج میرزا عدباعلی تهرانی پدر آمجتبی سوال کردند شیخ مرتضی زاهد چه کاری انجام داد که به آن مقامات رسید؟ ایشان فرموده بود: اگر آشیخ مرتضی به آن مقامات رسید صرفا به این دلیل بود که به هر آنچه از دین یاد گرفته بود عمل کرد. ما به رقم دانستن وظایف حال عمل کردن نداریم و کمیتمان در عمل کردن لنگ می زند.
به هر چه از دین می دانید عمل کنید
وجود نازنین پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس نسبت به دانسته های دینی خودش التزام عملی پیدا کند و هر آنچه از دین یاد گرفته به کار ببندد ولو کم باشد، هر آنچه می داندخدا به او می آموزد و خدا مربی، استاد و معلم او می شود، مصداق این شعر می شود:
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مساله آموز صد مدرس شد
خداوند در قرآن می فرماید کسانی که مثل بنده بار علم را به دوش می کشند اما اهل عمل نیستند كمثل الحمار يحمل اسفارا مثل چهارپا صبح تا شب دور خودش می چرخد و شب در همان جای اولی است. خیلی ها اهل علم نیستند و سواد آنچنانی ندارند اما اهل عمل هستند و می شوند کربلایی کاظم؛
کربلایی کاظم ساروقی رعیتی بود که برای شخص پولداری گندم کاری میکرد که حتی از نوشتن نامش هم عاجز بود. یک مسئله شرعی آموخت و به آن عمل کرد و به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد. او گندم می کاشت و فهمید اگر به مالش زکات تعلق گرفت و آن را پرداخت نکند تصرف در مال حرام است. او متوجه شد که اربابش که هر ماه به او حقوق می دهد اهل پرداخت زکات نیست. به اربابش گفت زکات مالت را پرداخت کن. اما ارباش اعتنا نکرد و چند بار به او تذکر داد و بار آخر به او گفت: اگر زکاتت را پرداخت نکنی من دیگر کاری با تو ندارم و کار نخواهم کرد. خیلی حرف است یک کارگر ضعیف الحال آب باریکه داشته باشد اما به خاطر خدا چشمش را ببندد.
ارباب کربلایی ساروقی به او گفت: به کارت برگرد و به کارهای من کاری نداشته باش و حقوت را زیاد میکنم. کربلایی گفت: من مال حرام نمی خواهم و با دلی شکسته به امامزاده ساروق رفت و در آنجا نوری دیدند و خود را در محضر حضرت بقیه الله اعظم دیدند. آقا دست راست خود را به سمت کربلایی برد و پنجه دستش را به سینه او چسباند و کربلایی احساس کرد با این کار تمام قرآن را درسینه خود احساس کرد.
کسی که تا آن لحظه قادر به نوشتن اسم و فامیل خود نبوده می شود حافظ کل قرآن، نه فقط حافظ بلکه حافظی که بطن آیات قرآن را می دید. چرا؟ معجزه کرده؟ در مراحل عالیه سلوک بوده؟ خیر به ابتدایی ترین نسخه سلوک عمل کرده و در را روی حرام بسته است.
اولین کسی که این مرد را کشف کرد سیدمجتبی نواب صفوی بود که در قم ایشان را کشف می کردند. ایشان پی بردند کربلایی ساروقی نور قرآن را میبینند. ایشان را برد نزد آیت الله بروجردی و علما و فضلای قم امتحانش کردند،دیدند واقعا عنایت شده. پسر کربلایی میگفت یک زمانی طلبه ها او را امتحان میکردند و دو واو می نوشتند یکی به قصد قران و دیگری به غیر قصد قران. کربلایی تشخیص می داد کدام قرآن است . می گفتند از کجا متوجه شدید؟می گفت: آیات قران نور دارد.در اواخر عمرش می گفت:حیف مردم فقط خوششان می آید و از ظاهر قران می پرسند. یعنی چیزی از بطن قران هم به او داده بودند.اگر در را به روی حرام ببندید برای همه ما چنین چیزی امکان پذیر است.به قول مرشد چلویی که می فرمود:در میخانه که باز است چرا حافظ گفت: دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند.
مرحله دوم سلوک؛ توقف در هنگام شبهه
امام حسن عسکری در ادامه حدیث فرمودند: اَوْرَعُ النَّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ؛ پارساترين مردم كسى است كه در هنگام شبهه توقّف كند.
یک موقع برای من مسجّل می شود که فلان لقمه حرام است از آن اجتناب می کنم اما گاهی پیش می آید که جایی دعوتمان کرده اند نمی دانیم مجلس حرام است یا حلال، فردی مشکوک به من چیزی میدهد بخورم.نمی دانم حلال است یا حرام؟گفتن این حرف جایز است یا نه؟در این امور؛کلاس اول سلوک می گوید: ما علم نداریم پس تکلیف نداریم. اگر هم حرام باشد برای ما گناهی نمی نویسند. کلاس دوم سلوک می گوید: ما علم نداریم و تکلیف نداریم اما اگر مال شبهه ناک بود با اثار وضعی آن چه کنیم؟
مثلا فردی تشنه در ظهر تابستان از منزلی آب طلب می کند و به او شراب می دهند و او از شدت تشنگی همه آن را می خورد او مست می شود و عربده هم می کشد اما آیا برای او گناه می نویسند؟خیر علم نداشته و تکلیف نداشته، پس گناهی نکرده است. اما آیا اثر وضعی شُرب خمر دست از سر او بر میدارد؟ خیر. او نجاست را خورده است و آثار وضعی شرب خمر بر او بار میشود، بخواهد یا نخواهد.
حال شاید بگویید شیخ دین را سخت میکند.دین خدا از ما مرحله اول را میخواهد فقط.از آن به بعدش برای کسانی است که می خواهند مثل شهدا اوج بگیرند. مثل سلمان شوند. با قناعت بر مرحله اول کسی سلمان نمیشود. در مرحله دوم خدا مدد می کند کار آسان میشود.
ورع همان تقوای شدید است
چه لزومی دارد حرفی که بوی غیبت می دهد را بزنیم؟مُتقی انسانی است که ترمزش در کنار حرام کار کند اما مرحله دوم تقوای با غلظت و شدت بیشتر است؛ لذا حضرت می فرماید از امور شبهه ناک هم پرهیز کن، تقوای غلظت یافته می شود ورع! تقوای شدید ورع است و وقتی چنین شد ترمزت در کنار امور شبهه ناک هم فعال است و وارد امور شبهه ناک هم نمی شوی.
پی نوشت:
1- تحف العقول ، ص 489.