چرا مُرده را قبل از دفن میشویند و غُسل میدهند؟
وارث:از احکامی که درباره مرده واجب است، غُسل دادن وی، قبل از دفن است.
فلسفه غسل میت
احکام و دستورات شرعی - از جمله مسئله غسل میت - از آیات و روایات و سایر منابع دینی گرفته شده و روشن است که این احکام بر اساس حکمتهایی وضع میشوند. گاهی این حکمتها مورد درک عقل بشری قرار گرفته و گاهی فهم انسان نسبت به آنها ناتوان است. البته برخی روایات، در این زمینه راهگشا بوده و انسان را در فهم بهتر فلسفه احکام رهنمون میسازد.
در مسئله غسل میت، با مراجعه به منابع روایی به احادیثی برمیخوریم که امامان معصوم(ع) حکمت و فلسفه آنرا بیان نمودهاند، که در ذیل به چند نمونه اشاره میشود:
۱. از امام باقر(ع) سؤال شد: چرا میّت را غسل میدهند؟ حضرت فرمودند: زیرا نطفهاى که از آن خلق شده، [در هنگام مرگ] از او خارج میگردد.[۱]
۲. راوی میگوید، از امام باقر(ع) پرسیدم: براى چه مُرده را غسل میدهند و براى چه غسل دهنده باید غسل کند؟
حضرت فرمودند: مرده را غسل میدهند براى اینکه جنب است و دیگر آنکه چون با فرشتگان ملاقات میکند باید پاک باشد و همچنین غسل دهنده میّت نیز چون با مؤمنان ملاقات میکند لازم است غسل کند تا با طهارت با ایشان مواجه شود. [۲]
۳. محمّد بن سنان میگوید، امام رضا(ع) در جواب مسائلی [درباره غسل میت] مرقوم فرمودند: علّت غسل دادن میّت این است که بدین وسیله پاک و نظیف شده و از آلودگیهاى امراض و آنچه در هنگام بیمارى به او رسیده پاکیزه گردد؛ چه آنکه انسان بعد از مرگ با فرشتگان و اهل آخرت ملاقات میکند؛ لذا مستحب است وقتى بر خداى عزّ و جلّ و اهل طهارت وارد میگردد و آنها وى را مسّ نموده و او نیز با آنها تماس پیدا میکند، پاک و نظیف باشد و با طهارت به خدا توجّه نماید و از حضرتش خواسته خود را طلب کند و بخواهد که شفاعت شفیعان را در حقّ او بپذیرد.
فلسفه غسل مسّ میت
علّت غسل کردن غسل دهنده یا کسى که میّت را لمس نموده آن است که چه بسا هنگام غسل، از میّت ذرّاتى به غسل دهنده ترشح نموده و به جسدش اصابت میکند؛ لذا براى تطهیر از آن ذرّات، غسل مینماید، چه آنکه انسان وقتى روح از بدنش خارج شد و مُرد، بیشتر آلودگیهای و قذارات ناشى از بیمارى و غیر آن در وى باقى میماند؛ لذا او را تطهیر نموده و کسى هم که با او تماس پیدا میکند خود را باید پاک نماید.[۳]
پی نوشت:
[۱]. ر.ک: ابن بابویه، محمد بن على، علل الشرائع، ج۱، ص ۳۰۰، باب ۲۳۸، ح ۴، قم، کتاب فروشى داورى، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
[۲]. همان، ص ۲۹۹، ح ۲.
[۳]. همان، ص ۳۰۰، ح ۳.
منبع : اسلام کوئست