کلیدواژه: شعر آیینی

محمدمهدی سیار؛ در این زمانه منع عبور و منع مرور خوشا گشایش راهی چنین به قلعه نور

غروب بود که از ره رسید مرگی سرخ در این زمانه مرگ سفید، مرگی سرخ در این زمانه منع عبور و منع مرور خوشا گشایش راهی چنین به قلعه نور شکست صولت سرما...مگر بهار شده ست؟ که باز دامن البرز لاله زار شده ست چه شعله‌ای ست چنین پر شرر دماوندا! چه آتشی ست تو را در جگر دماوندا! چقدر لاله دمیده ست...

شعر/ما عجم‌ها چقدر خوشبختیم شده ایران مسیر آخرتان

محمد جواد پرچمی/وفات حضرت معصومه (س)

شعر/من هم مسافرم، وطنم مشهد الرضا ست

وحید قاسمی/به مناسبت وفات حضرت معصومه (س)

شعر/ما گداییم گداییم گدای دو حسن 

محمد حسین رحیمیان/ولادت امام حسن عسگری

سروده جدید کلامی زنجانی برای مرحوم سلیم مؤذن‌زاده

ولی‌الله کلامی زنجانی شاعر آیینی کشورمان به مناسبت چهارمین درگذشت مرحوم سلیم مؤ‌ذن‌زاده اشعاری را در وصف این مداح نامدار کشورمان سرود.  

شعر/ تمام حسن پیدا شد امام عسگری آمد

شعر  کمیل کاشانی به مناسبت میلاد امام حسن عسکری (ع)

شعر/سر‌ها همه در بند او مهدی بُوَد فرزند او

شعر سید رضا موید به مناسبت میلاد امام حسن عسکری (ع)

مناجات با امام زمان ؛ جانم فدای جان تو برگرد جان من

دستی بکش به روی سرم دل پرم ببین از این زمانه از همه دل می برم ببین حتی من از خودم چقدر دلخورم ببین آقا منی که نان تو را میخورم ببین گاهی عجیب اشک تو را در میاورم خبط از من است حوصله را سر میاورم اصلأ خودت برای دلم فکر چاره کن این نامه ی سیاه مرا پاره پاره کن با دست خود ردای تنم را قواره کن ...

محسن خیاطان؛ خوی حسین و وجه حسن داشت، زین سبب مشهور خاص و عام به عبدالعظیم شد

آن کس که راه پوی حریم کریم شد از جان غلام حضرت عبدالعظیم شد دارای حرمت است به چشم جهانیان آن کس که زائر حرم این کریم شد باید سلام و عرض ادب کرد با خلوص بر حضرتش که وارث خلق عظیم شد وارد هر آن که گشت در این بارگاه قدس محو صفای این حرم و این حریم شد بی بهره نیست از کرم ذات کبری...
؛مناجات با امام زمان(عج)

منم غلامِ سیاهت نیفتم از چشمت

محمود ژولیده

محمد قاسمی؛ سلام می دهم از راه دور در شب جمعه

سلام می دهم از راه دور در شب جمعه سلام بر حرم تو ؛ سلام بر شب جمعه به سمت صحن و سرای تو ایستاده ام آقا سلام می دهمت با دو چشم تر ؛ شب جمعه فقط نیامده بانوی بی نشان به زیارت رسیده است پدر در بر پسر ؛ شب جمعه نشسته زینب کبری کنار حضرت زهرا حسن نشسته کنار پیامبر ؛ شب جمعه چه قدر فطرس پر...

رحمان نوازنی؛ خاک قم عطر گل یاس گرفت و آنگاه قم مدینه شد و او فاطمه دوم شد

مثل دلتنگی یک رود که تنها می رفت او فقط داشت به پابوسی دریا می رفت داشت خورشید هم از طوس نگاهش می کرد زائر آینه با شوق تماشا می رفت صبح روزی که قدم بر سر این خاک گذاشت آفتاب از قدمش بود که بالا می رفت توی این دشت فقط یک گل مجنون روئید آن هم آن بود که در حسرت لیلا می رفت " اشهد ان رضا...

قاسم صرافان؛ مناجات با امام زمان

دوباره من و بغض دلتنگیام دوباره من و حس دلواپسی دوباره من و پرسش لحظه‌هام: بگو ای سفرکرده! کی می‌رسی؟   تو که نیستی غرق دلتنگی ام ببین حال این شهر مثل منه روزام وقتی این جوری تاریک شدن شبام دیگه تکلیفشون روشنه   نمیخوام که خرج سرابش کنم نگاهم باید غرق دریا ...

غلامرضا سازگار؛ جعفر بن محمّد خوش آمد

عیــد خورشیـــد حقـــایق آمـد صبح صادق گفت که صادق آمد ششمیـــن حجــــت                              ششمیــــن داور جعفر بن محمّد خوش آمد «امّ فروه» ماه دارد بـه دامن حضرت باقر! چشم تو روشن جلــوۀ حســنِ داورت آمـــد&...

قاسم صرافان؛ هراس و دلهره خواهد رفت همان شبی که تو می‌آیی

هراس و دلهره خواهد رفت همان شبی که تو می‌آیی  همان شب آمنه می‌بیند درون چشم تو دنیایی  همین که آمده‌ای از راه، قریش محو تو شد ای ماه!  یتیم کوچک عبدالله! ببین نیامده، آقایی!  گل قشنگ بنی هاشم، سلام بر تو ابوالقاسم  دلم کنار تو شد مُحرم، ندیده خوش‌تر از این جای...

حمیدرضابرقعی؛ چه نیازی ست به اعجاز، نگاهت کافی ست

شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد زنده در گور غزلهای فراوان باشد نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد سایه ی ابر پی توست دلش را مشکن مگذار این همه خورشید هراسان باشد مگر اعجاز جز این است که باران بهشت زادگاهش برهوت عربستان باشد چه نیازی ست به اعج...

محمدحسین مهدویانی؛ جاوید محمد که مبراست حریمش

او را که جهان گم شده در حلقه میمش جبریل کند فخر که بوده‌ است ندیمش زانو زده پیشش ادب و مهر و کرامت تا درس بیاموزند از خلق کریمش هر آینه پیداست تجلی خداوند در آینه خنده رحمان و رحیمش شاید که شفاعت کند از مؤمن و کافر در روز جزا گستره لطف عمیمش غرق است شکیبایی و محو است تساهل در ژرفی د...

شعری تقدیم به پیامبر اکرم (ص)؛ درچشم کورمان «اَفلا ینظرون» بریز

مریم قادری(نوراء) از شاعران کشورمان شعری را به ساحت پیامبر اکرم(ص) تقدیم کرد.

سیده فرشته حسینی؛ «سرود وصل بخوان روز عید در راه است»

سرود وصل بخوان روز عید در راه است و روزهای خوش سررسید در راه است چهار فصل جهان را خزان گرفته ولی هزار مژده که فصلی جدید در راه است می آید و شب دل‌ها سپیده خواهد شد بگو به قلب شکسته امید در راه است به لاله‌زار نگاهی کن و تصور کن که رستخیز هزاران شهید در راه است هلا که راه رها گشتن از ...

حسین ایمانی؛ مـنم گـدایِ عـطایِ امـامِ سامـرّا

دلم برایِ حرم تنگ می‌شود به خدا مـنم گـدایِ عـطایِ امـامِ سامـرّا خدایِ عَـزَّوَجَل می‌دهد مَـدَد بزنم دَم از مـرام وُ صـفایِ امامِ سامرّا نَه اینکه من فقط این جمله رابگویم… نَه صدا زد عـرش فـدایِ امامِ سامرّا به لطفِ حضرت حق می‌شود حسن آباد بقیع وُ صحن وُ سرایِ امامِ سامرّا فدایِ جا...

رضا آهی؛ شرر فتاده به جان تو یا اباالمهدی

شرر فتاده به جان تو یا اباالمهدی ربوده تاب و توان تو یااباالمهدی مگر! که بغض عدو بر سرت چه آورده؟ چکیده خون ز دهان تو یا اباالمهدی چه کرده تب؟ که چنین گونه لکنت افتاده میان طرز بیان تو یا اباالمهدی شبیه مادرت افتاده‌ای تو در بستر شکسته دل ز فغان تو یا اباالمهدی زحال زار شما میوه‌ی دل...

غلامرضا سازگار؛ تو باید قرن‌ها چون جد مظلومت علی باشی

بیا و سـر بـه روی سینـه‌ام بگذار، مهدی‌جان شرر زد بـر درونـم زهـر آتشبـار، مهـدی‌جان بیـا تـا سیـر بینـم وقـت رفتن، ماه رویت را که می‌باشد مرا این آخرین دیدار، مهدی‌جان در ایـام جوانـی سیـر گردیـدم ز جـان خود ز بس بر من رسیـد از دشمنان آزار، مهدی‌جان از آن ترسم که بعد از من، تو در ...

حمیدرضا برقعی؛ و محمد خود او بود و نفهمید کسی

آغاز ماه ربیع الاول، یادآور مبدأ تاریخ هجری و واقعه لیله‌المبیت است

امیر عباسی؛ شد ربیع الاوّل و کام دل اَحلا عسل

حلول ماه ربیع الاول، ماه جشن و سرور اهل بيت(ع) مبارك باد.

حسن لطفی؛ بعد من هرچه بلا هست سرت مي آيد

بسكه از آه، دل شعله ورت مي سوزد با تماشاي تو قلب پدرت مي سوزد اي جگر گوشه ي من شعله مزن بر جگرم جگرم سوخت ز بسكه جگرت مي سوزد زودتر از همه پيش پدرت مي آيي زودتر از همه شمع سحرت مي سوزد بعد من هرچه بلا هست سرت مي آيد بعدمن واي كه پا تا به سرت مي سوزد زير پرهاي تو آرام گرفتم بابا حيف ...

محسن عرب خالقی؛ آنقدر گویم پس از تو میخ در هم خون گریست

ی محمد (ص) ای رسول بهترین کردارها حسن خلقت شهره در اخلاقها، رفتارها در بیانت بند می آید زبان ناطقان قامت مدحت کجا و خلعت گفتارها بال رفتن تا حریمت را ندارد این قلم قاب قوسینت کجا و مرغک پندارها طفل ابجد خوان تو سلمان سیصد ساله است استوار مکتب ایثار تو عمارها تا نفس داریم و تا خورشید ...

مودب با شعر به استقبال شهدای خان‌طومان رفت

علی‌محمد مودب در استقبال از شهیدان تازه تفحص شده خان‌طومان شعر جدیدی سرود.

مودب با شعر به استقبال شهدای خان‌طومان رفت

علی‌محمد مودب در استقبال از شهیدان تازه تفحص شده خان‌طومان شعر جدیدی سرود.

وحید قاسمی؛ در ماتم فراق پدر گریه می کنم

در ماتم فراق پدر گریه می کنم همراه شمس و نجم و قمر گریه می کنم شب ها و روزها ز غمش مویه می کنم تا آخرین توان بصر گریه می کنم خواب شبانه از سر زهرا پریده است مانند شمع تا به سحر گریه می کنم داغی عظیم دیده ام ای مردمان شهر با لحن جانگدازی اگر گریه می کنم پیغمبر طوایف اهل بکاء شدم قدر ...