ساعت به وقت مشهد/6
اینجا عجیب طعم هوا فرق میکند
اصلا نبات شهرشما فرق میکند
وقتیکه حج ما فقرا مشهد شماست
یعنی که قبله ی فقرا فرق میکند
قبرشما که جای خودش بین صحن ها
حتی زیارت علما فرق میکند
دارم مریض پنجره فولاد میشوم
جنس شفای دست رضا فرق میکند
اینجا دعا نکرده دعا مستجاب شد
درصحن انقلاب دلم انقلاب شد
از من مخواه صبرکنم با فراقتان
جانم فدای گنبدوصحن و رواقتان
دارد میان صحن شما دانه میخورد
در لابلای اینهمه کفتر کلاغتان
مادر مرا به نوکری ات نذر کرده است
هرچند خوش نیامده ام به مذاقتان
من به امید قول و قرار تو آمدم
فرموده ای سه جای میایم سراغتان
خوب است در کنار سه دفعه مجاورت
آقا عبا صله بدهی تو به شاعرت
شاعر شدم که خاک ره دعبلم کنی
آقا خدا نکرده مبادا ولم کنی
این نوکری بدون شما نقص مطلق است
من آمدم که با نفست کاملم کنی
از دولت کرامتتان کم نمیشود
جارو به دست من بدهی...شاغلم کنی
من کربلا ندیده نَمیرم ، خدا کند
فکری به حال کرببلای دلم کنی
یک کربلا بده تو به من جان خواهرت
نگذار تا گلایه کنم پیش مادرت
سید نیما نجاری
منبع: وبلاگ اشعار آئینی