دکتر قنبری: اگر قرار بود سیدالشهدا(ع) هم مذاکره بکنند در مدینه این کار را انجام می دادند

کد خبر: 21536
مراسم عزاداری شب دوم محرم با سخنرانی دکتر حشمت الله قنبری و مداحی حاج محمدرضا طاهری و کربلایی حسین طاهری در هیئت مکتب الزهرا سلام الله علیها برگزار شد.

وارث: مراسم عزاداری شب دوم محرم با سخنرانی دکتر حشمت الله قنبری و مداحی حاج محمدرضا طاهری و کربلایی حسین طاهری در هیئت مکتب الزهرا سلام الله علیها برگزار شد.

در ادامه متن سخنان دکتر قنبری را می خوانید: 

یک نامه ای به دست بنده رسیده است که مخاطب این نامه بنده هستم با این مضمون که: پس از بحث هایی که در جامعه مطرح شد که امام حسین علیه السلام با حاربان واقعۀ کربلا مذاکره کرده است، لطفاً پاسخ دهید آیا امام حسین علیه السلام مذاکره کرده است و یا در واقع وظیفۀ امر به معروف و نهی از منکر را انجام داده است که یک امر الهی است؟

این سوالی که مطرح شده است و اینکه در آستانۀ ماه محرم الحرام یک همچین موجی در کشور ما راه می افتد، از یک طرف حالتی از اندوه و غصه را درست می کند، اما هیچ شری هم نیست که خیری در آن نباشد. خوب است در استقبال از این سخنان یک واکاوی مختصر و مطابق با وسع جلسه داشته باشیم.

اگر منظور از مذاکره چیزی که در فهم عمومی ما است باشد، موضوع این است که آیا اساساً این جنس رفتارها را و این نوع مذاکرات را با هر درجه ای از اهمیت و با اهر اثری که بخواهد به جا بگذارد ما ببریم و عرضه بکنیم در عرصۀ کربلا و بگوییم که مثلاً نوعی از مذاکرات هم در کربلا وجود داشته است و بعد برای آن دلیل تراشی بکنیم، این یک ادعای جعلی است، این حرف هیچ مصداق تاریخی ای ندارد. نه فقط در کربلا بلکه اصولاً در دوران ده سالۀ حیات سیدالشهدا علیه السلام بعد از شهادت امام حسن علیه السلام تا روزی که در کربلا به شهادت رسیدند اصلاً موضوعی به اسم مذاکره و اینکه یک مصالحه ای انجام بگیرد و یک نفر از حقش بگذرد و یک نفر افزونه خواهی اش را کم بکند وجود نداشته است. در عصر امام حسن مجتبی علیه السلام هم ما اشتباه می کنیم که از تاریخ دریافت می کنیم و می گوییم صلح معاویه و امام حسن علیه السلام، بندهای صلح را که میخوانید می فهمید که فتح نامۀ امام حسن علیه السلام است. کار امام حسن علیه السلام با طاغوت بنی امیه در بعضی از ابعاد از نهضت عاشورا پیچیده تر است.

دوران امیرالمؤمنین علیه السلام هم همین گونه است و اینها در راستای سنت پیامبر اکرم صل الله علیه و آله است زیرا تا ابد زلف حق با باطل گره نخواهد خورد، به هرجا گره خود بدانید حق بود که از مواضعش عدول کرد. هرجایی شیطان ابراز رضایت کرد بدانید که اهل ایمان کم آورده اند و باخته اند. اما در کربلا قضیه مهم تر از این حرف ها است. ماجرای سیدالشهدا علیه السلام بسیار پیچیده است، اصلاً به طور کلی امکان مذاکره در کربلا وجود ندارد. نه حضرت سیدالشهداء علیه السلام قائل به مذاکره بودند و نه بنی امیه. لذا شما می بینید که وقتی شمر در روز هشتم یا صبح روز نهم حرکت می کند و با نامۀ عبیدالله بن زیاد میاد در موضعِ کربلا استقرار پیدا می کند، دو پیغام آورده است که یکیش توبیخ عمربن سعد است که تو به کربلا رفته ای تا با حسین نشست و برخاست و شب نشینی بکنی؟ و دوم در نامۀ ضمیمه اش به شمر بن ذی الجوشن مأموریت داده است که اگر عمر بن سعد وارد جنگ و محاربۀ با سیدالشهدا علیه السلام نشد مقام او عزل و به تو متحول می شود و دستور پنهانی هم این است اگر عمر بن سعد سرپیچی کرد سر از بدنش جدا کن و بفرست. پس ببینید در میدان کربلا اصلاً کسی مأموریت مذاکره ندارد. اگر قرار بود سیدالشهدا علیه السلام هم مذاکره بکند در مدینه می کرد. یک نسیم مذاکره ای بود که شما بگویید به لحاظ ظاهری تطبیق مذاکره می کند، البته در ظاهر، باطنش این نبود. اینجا جبهۀ مقابل دنبال تحمیل ذلّت است. حضرت سیدالشهداء علیه السلام وقتی حاضر شدند و گفت و گو ها که انجام شد تکلیف را روشن کرد، وقتی مروان بن حکم گفت ولید اگر این بیرون برود دیگر هرگز او را نمی بینی مگر در یک میدان سرشار از قطاع، یعنی سازش ناپذیر است. اباعبدالله علیه السلام تعیین تکلیف کرد و گفت اگر امر حکومت بر مردم دست کسی مثل یزید بیوفتد فاتحۀ اسلام را باید خوند.

اگر مذاکره به معنای این دو پیغام باشد، بود اما اگر به معنای تعیین موضع و تبیین اهداف و استراتژی ها است نه طاغوت روزگار امام حسین علیه السلام اهلش بود نه مولای ما اباعبدالله علیه السلام می پذیرفت. اما حرف این است آیا حضرت سیدالشهداء با کسی هم گفت و گو کردند؟ بله گفت و گو بود، با همین عمربن سعد شب هشتم دستور داد و در یک نقطۀ حائل جلسه ای برگزار شد، مفهوم آن به قولی مذاکرات در اختیار ما است، چیزی دریافت نیست، مذاکره نیست، انزار است. به عمر بن سعد فرمود تو که حقیقت را میدانی و من را میشناسی چرا می خواهی جهنم بروی؟ این از موضع عزت انزار است نه مذاکره، او گفت اگر من بیاییم خانه های مرا مصادره می کنند. امام حسین علیه السلام فرمودند من از خانه هایی که از پیغمبر صل الله علیه و آله و امام علی علیه السلام مانده است به تو می دهم، از میراث آنها تو را سیر می کنم. اما کاری که حضرت سیدالشهداء علیه السلام انجام دادند مغز مذاکره است، تولید نرم افزار برای ما است که آنهایی که طرف مقابلتان هستند یا خود شیطانند و یا اسباب شیطان هستند، اگر خود شیطان باشد می گوید بیعت شدید از او بگیر و سر از بدنش جدا کن، اگر اسباب شیطان باشد آنقدر تحقیر شده است که نمی تواند خودش را هم بفهمد و درک بکند. این مذاکره نیست، در تمام مسیر حرکت فقط از وجود مقدس حضرت علی علیه السلام انزار در اختیار ما است، برای ما است. همین روش را حضرت زین العابدین علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها ادامه دادند.

دشمن فراوانی دارد اما جبهۀ باطل در فراوانی اش فاجعه می آفریند، فاجعه آفرینی هیچ نمرۀ مثبتی و افتخاری ندارد چون خصومت دارد، تعقل ندارد، خصم هست، امکان و ابزار تولید فاجعه را هم دارد. آنکه آسیب می بیند و جاویدان می ماند اهل حماسه است. لذا اهل تاریخ نوشته اند زمانی که حضرت سیدالشهداء علیه السلام بنایش به این بود که خطبه بخواند اینها همهمه می کردند، اما شما خطبه های اباعبدالله علیه السلام را نگاه بکنید، در همۀ مواضع اونها را وادار به سکوت می کند، انگار که حضرت سیدالشهداء علیه السلام غبار مرده بر سر اینها ریخته است، مردمانی که استراتژی رفتارشان رعب و شلوغ کردن و به هم زدن نظم و جو سازی کردن است، وقتی در مقابل عظمت حسین بن علی علیه السلام قرار می گیرند یک سره فرو می ریزند. عین همین روش ادامه پیدا می کند و منتقل می شود به بعد شهادت سیدالشهداء علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها. 

در ادامه این مراسم؛ ذاکرین اهل بیت علیه السلام حاج محمدرضا طاهری و کربلایی حسین طاهری به روضه خوانی و سینه زنی پرداختند.

کلیک کنید

کلیک کنید

/م.ق210