روضه آیت‌الله روح‌الله قرهی برای امام سجاد (ع)

کد خبر: 22972
لا اله الا الله! آتش انداختند به سر زین‌العابدین، عمامه می‌سوزد ...
وارث:یک آقایی هم جزء بکائین بود، خیلی گریه کرد. همین آقا زین‌العابدین. بمیرم! چه صحنه‌هایی در کربلا دید! می‌گوییم زینب کبری(س) ام‌ّالمصائب است، بله. امّا می‌دانید بر زین‌العابدین بیشتر سخت گذشته است. چون اوّلاً به صورت ظاهر دنیوی، دیگر ابی‌عبدالله رفته است و نمی‌بیند که چه خبر است. قمر منیر بنی‌هاشم، ابالفضلی که همه دلشان خوش بود تا عبّاس هست کسی نمی‌تواند چشمی به خیمه‌ها داشته باشد، رفته است. علی‌اکبر رفته است. دیگر کسی نیست. آن یاران باوفا همه رفتند، امّا زین‌العابدین می‌بیند و با توجّه به مصلحت خدا، باید مریض باشد. می‌بیند که همه رفتند و بعد هم می‌بیند یک موقعی این نامردها به خیمه‌ها حمله کنند. برای آقا خیلی سخت است.

شما تصوّر کن در خانه‌تان یک عدّه‌ای نامرد وارد شوند، تازه خانه ما در دارد، دیوار دارد، آجر دارد. امّا باز هم نمی‌توانیم فکرش را بکنیم که یک عدّه نامرد، یک عدّه چشم‌چران به خانه حمله کنند و بفهمند شما مریضی، لا اله الا الله! زبانم لال! چه بگویم؟! حالا این‌ها خیمه است، می‌سوزد. زین‌العابدین چه می‌بیند! فرمود: «علیکن بالفرار» امّا مگر شد فرار کنند؟!

وقتی زینب کبری(س) زین‌العابدین را از آن خیمه نیم‌سوخته بیرون آورد، تازه حالا دارد می‌بیند، می‌بیند دارند این بچّه‌ها را با تازیانه می‌زنند، کاری از آقا برنمی‌آید!

آقاجان! امام زمان! آجرک الله.

آقا شما نشنوید، امّا چه کنم این‌ها مستند است، چه کسی می‌گوید مستند نیست. از بس ما حبّ به اهل بیت داریم، گاهی این چیزها را نمی‌توانیم باور کنیم و می‌گوییم: نیست، نگویید. بله، زبانمان لال، نمی‌شود هم گفت، امّا چه کنیم، آقا نشسته، خیمه سوخته شده، زینب کبری ایشان را بیرون آورده، امّا نگاه می‌کند، کاری از او برنمی‌آید، مریض است، ضعیف است، تا بلند می‌شود، می‌افتد. نگاه می‌کند می‌بیند معجر می‌کشند ........

برای همین است که هر موقعی که آب می‌آوردند، گریه می‌کرد. هر موقع دختر سه ساله می‌دید، گریه می‌کرد. هر موقع طفل می‌آوردند اذان و اقامه بگوید، گریه می‌کرد. دائم گریه می‌کرد.

من در یهودشناسی بیان کردم که وقتی یک عدّه از این یهودی‌های مدینه خلف وعده کردند و دیگر پیغمبر آن‌ها را راند، به سمت شام رفتند. حالا منتظرند. بمیرم، اینکه فرمود: بدترین جا شام است، «الشام الشام الشام»، همین است. حضرت جلوتر فرمود: ما را یک جایی نبرید که مردم ببینند. امّا این نانجیب‌ها، آن قضیه خلف وعده یهود را می‌دانند، لذا در محله یهودی‌ها بردند. این سرها را جلوی دختران رسول الله آوردند. از بالای پشت‌بام این دخترها را می‌بینند. ناموس خدا را دارند می‌بینند.

لا اله الا الله! آتش انداختند به سر زین‌العابدین، عمامه می‌سوزد ...

«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى‏ الْأَرْوَاحِ‏ الَّتِی‏ حَلَّتْ‏ بِفِنَائِکَ‏ عَلَیْکَ‏ مِنِّی‏ سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیَارَتِکَم السَّلَامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَى أولاد الحسین و علی أَصْحَابِ الْحُسَیْن‏»

/ف.م214