هوی و هوس یعنی حبّ انسان به غیر خدا

کد خبر: 40286
وارث: یکی از مطالبی که هرگز اجازه نمی‌دهد انسان، اخلاص را درک کند و بفهمد مخلصین عالم به چه سرّ عظیمی دست پیدا کرده‌اند، هوی و هوس است. اگر انسان به هوی و هوس مبتلا شد و به آن جواب داد، صددرصد درک اخلاص برای او میسور نیست.


آن‌قدر این نکته مهم است که وجود مقدّس مولی‌الموالی، امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب، علی‌بن‌ابی‌طالب(صلوات اللّه و سلامه علیه) بیان می‌فرمایند: «كَيْفَ يَسْتَطِيعُ الْإِخْلَاصَ مَنْ يَغْلِبُهُ الْهَوَى»[1] چگونه می‌تواند اخلاص را درک کند کسی که هوی و هوس بر او چیره شده است؟


آن کسی که هوی و هوس وجودش را فرا گرفته، طبیعی است، اصلاً درک اخلاص برای او معنا ندارد. تا انسان با این نفس امّاره مبارزه نکند و بر هوی و هوس خودش غالب نگردد، اصلاً درک اخلاص برای او میسور نیست.


بعضی از بزرگان و عرفای عظیم‌الشّأن جمله‌ای را راجع به هوی و هوس بیان کرده­اند که عجیب است، فرموده­اند: هوی و هوس یعنی حبّ انسان به غیر خدا. اصلاً اگر کسی اخلاص داشته باشد، یک معنایش این است که محبّت به خدا دارد؛ چون کسی که حبّ خدا نسبت به هر حبّ دیگر در دلش جایگزین شد، طبیعی است وقتی به پروردگار عالم عشق می‌ورزد، دیگر اعمالش فقط و فقط برای خداست، برای خدا می‌گوید، برای خدا می‌نویسد، برای خدا می‌خواند، برای خدا تعلیم و تعلّم می­دهد و ... . اصلاً کار ندارد دیگران چه می‌گویند.


حضرت سلطان‌العارفین، سلطان‌آبادی بزرگ(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن مرد عظیم‌الشّأن و الهی به بعضی از خصّیصین خودشان از جمله شیخ شهید عظیم‌الشّأن، آیت‌الله حاج شیخ فضل‌الله نوری(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرمودند: اگر می‌خواهید به مقام اخلاص برسید، مرحله اوّل این است: وجودتان را پر از حبّ نسبت به باریتعالی کنید؛ چون وقتی وجود انسان نسبت به حضرت حق مملو از حبّ شد، معلوم است، فقط دوست دارد حضرت حق، ذوالجلال و الاکرام اعمالش را ببیند، فقط برای محبوب است که کار می‌کند. لذا فرمودند: مگر نشنیده‌اید که حبیب خدا(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) هم فرمود: «هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ»[2] آیا دین جز محبّت است؟


اگر حبّ خدا در وجود انسان وارد گشت و بر او غالب شد، دیگر معلوم است که انسان دوست دارد همه اعمالش برای خدا باشد و این همان اخلاص می‌شود، امّا اگر هوی و هوس و نفس امّاره غالب شد، معلوم است اخلاص برای او معنا پیدا نمی‌کند. کسی نمی‌تواند وجودش در نفس امّاره باشد، بعد دلش بخواهد مقام مخلصین را درک کند!


اگر اخلاص سرّ است که سرّ است - حسب آن روایتی که در جلسات گذشته خواندیم که اخلاص سرّ الهی است- خدای متعال این سرّ را به کسی می‌دهد که او حبیبش باشد؛ یعنی وجودش مملو از حبّ خدا و دور از نفس امّاره باشد. اگر ولو به لحظه‌ای نفس امّاره در انسان باشد، اصلاً مقام مخلصین عالم را درک نمی‌کند.


آنچه که بعضی از شهدای عظیم‌الشّأن ما مثل شیخ شهید، آیت‌الله حاج شیخ فضل‌الله نوری(اعلی اللّه مقامه الشّریف) را جاودانه کرد، این بود که همه مطالبشان برای خدا بود. اگر ایشان با مشروطه مخالفت کردند، به واسطه هوی و هوس و این که مطرح شوند، نبود، بلکه فقط برای خدا بود.


 آن کس که فقط و فقط برای خدا کار کرد، خدا او را بالا می‌برد، رفعت مقام می‌دهد، کاری می‌کند که حبّش در دل دیگران باشد، امّا هوی و هوس اجازه نمی‌دهد. برای همین است که حضرت می‌فرمایند: «كَيْفَ يَسْتَطِيعُ الْإِخْلَاصَ مَنْ يَغْلِبُهُ الْهَوَى»، کسی که هوی و هوس بر او چیره شده است، چطور می‌تواند اخلاص را درک کند.



[1] غررالحکم، ص: 560، حدیث: 7005

[2] بحارالأنوار، ج: 27، ص: 95، باب: 4
منبع: وب سایت حوزه علمیه امام مهدی(عج)
/1102001307