جلسه هفتگی هیئت روضه العباس(ع) برگزار شد + گزارش تصویری

حضرت ابراهیم علیه السلام بعد از پنج مرحلۀ سنگین به امامت رسیدند. در این پنج مرحله یکی از مراحل مربوط به دوران نوجوانی حضرت و مبارزه اعتقادی با انحرافات اعتقادی است که منظور از انحرافات اعتقادی 

این است که گرایش مردم به بت بود، که منجر به این شد که حضرت ابراهیم علیه السلام وارد بتکده شود.

آزمون های حضرت ابراهیم(ع)

اولین امتحان حضرت وقتی بود که ایشان را داخل منجنیق قرار دادند تا ایشان را داخل آتش پرتاب کنند.

خداوند همۀ ملائکه را بسیج کرد و حضرت جبرائیل را هم حامل پیام قرار داد. جبرئیل خدمت حضرت ابراهیم رسید و عرض کرد: یا ابراهیم! الك حاجة؟ ای ابراهیم! آیا حاجتی داری؟ خداوند به تمام ملائکه امر کرده است و اگر اراده کنی به مشیتت بستگی دارد و آنطور که تو بخواهی این امر انجام می گیرد. در این هنگام حضرت ابراهیم علیه السلام  دست بر سینۀ جبرئیل گذاشت و فرمود: نه به تو احتیاج دارم و نه به  هیچکس دیگر، آن که مرا مامور کرده مرا می بیند.

خداوند اگر بخواهد کاری کند و اراده کند، اراده اش را اعمال می کند من چیزی نمی گویم. این اوج توحید است که یک انسان در آستانۀ مرگ باشد چیزی نخواهد و چیزی نگوید و فقط به ارادۀ پروردگارش توکل کند، این یک امتحان سنگین است. 

امتحان دوم، امتحان نسبت به بچه است خداوند چندجا از انسان امتحان سخت می گیرد که در خصوص یکی از آنها می فرمایید: «إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ»2  امتحان دوم حضرت، امتحان با جناب اسماعیل علیه السلام است. خداوند به حضرت دستور داد که از محل زندگیش عزیمت کند.

هنگامی که به مکه رسیدند خداوند حضرت ابراهیم علیه السلام را در یک امتحان سخت قرار داد و فرمود: که زن و فرزندت را اینجا رها می کنی و میروی و تا به تو دستور دهم.

آخرین امتحان حضرت ابراهیم علیه السلام در قربانگاه است، حضرت ابراهیم علیه السلام یک شب در عالم رویا خواب دید همچون حاجیان که در منا قربانی می کنند، درحال قربانی کردن پسر خود است. شب اول که خواب  دید گفت: این رویا شیطانی است، چرا؟ برای آن که خیلی بعید است که ذات اقدس احدیت به یک پدر دستور دهد که پسر خود را سر ببرد آن هم که پسر، حضرت اسماعیل علیه السلام و پدر، حضرت ابراهیم علیه  السلام باشد و مهم ترین اصل حضرت از انبیاء تراز اول است.

اما شب دوم و سوم هم حضرت باز این خواب را دیدند. از علائم رویای صادقه این است که سه شب پشت سر هم تکرار شود و شب سوم برای حضرت مسجل شد که باید این امر الهی را انجام دهند و پس از صحبت  با حضرت اسماعیل علیه السلام خود را برای انجام این امر الهی آماده کردند، در نزدیکی های سحر آمادۀ حرکت شدند زیرا نمی خواستند که هاجر متوجه این امر شود. هنگامی که خواستند بروند ناگهان شیطان مجسم شد قصد داشت با صحبت هایش نظر حضرت را تغییر دهد که حضرت شروع کردند به شیطان سنگ زدن. پس از آن حضرت چشمان و دستان حضرت اسماعیل علیه السلام را به درخواست خودش بست و چاقو را زیر گلویش گذاشت تا سرش را ببرد، این کار را تا سه مرحله انجام داد اما چاقو گلوی حضرت را نمی برید تا اینکه مرحلۀ سوم از موضوع عصبانی شد و چاقو را پرت کرد و چاقو به تخت سنگی برخورد کرد و تخت سنگ را به دونیم کرد ازاین قضیه متحیر گشت تا اینکه از جانب پرودگار ندا آمد و به امر الهی قربانی فرستاده شد تا حضرت آن را قربانی کند.

پی نوشت:

1.سوره بقره، آیه ی124

2.سوره التغابن، آیه ی 15