حاج رضا قویدل : چرا عید غدیر بزرگترین عید مسلمین است؟
علت این که گفتیم این عید، عید بزرگ مسلمین است این است که ما در هیچ جایی از اصول و فنون و قواعد دینمان در قرآن کریم ندیدیم که اگر یک اتفاقی افتاد، اگر جریانی را مطرح شد، بگویند دینتان کامل شد. تنها جایی که می گوید: "الیوم الکملت لکم دینکم" همین جاست. قبل از آن هم وقتی خدا می خواست با پیامبرش صحبت کند می گفت: "يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك". بلّغ با ابلغ فرق می کند. ابلغ یعنی قبلاً من نگفته بودم، تو برو ابلاغ کن. اما بلّغ یعنی قبلاً گفتم، دوباره بگو، تبلیغ کن. چرا؟ چون الان همه هستند. سپس می گوید: "فان لم تفعل فما بلغت رسالته". اگر نگویی رسالتت را به جا نیاوردی.
در همین حادثۀ منا در سال 2015، الان آل سعود همه چیز را منکر می شوند، با دوربین فیلمبرداری شده و مردم هم شاهد عینی بوده اند و خبرها در شبکه های مختلف پخش شده است و نمی شود خبر را کتمان کرد، اینها دارند می گویند مردم خودشان روی هم افتاند و کتمان می کنند. حال ببینید آن موقع که هیچ چیز نبود چقدر راحت می توانستند کتمان کنند و کردند.
بچگانه است اگر فکر کنیم دو سه نفر بودند که خلافت را غصب کردند. در همین جریانی که اتفاق افتاد پیامبر صلی الله علیه و آله می خواست تمام شرایط را مهیا کند که به امیرالمومنین علیهالسلام بسپارد. همان روزهای آخر که شد، پیامبر صلی الله علیه و آله لشکر "اُسامه" را که ترتیب دادند گفتند: ملعون است کسی که از این لشکر خارج شود. در همچنین شرایطی عیناً تمام کسانی را که دستور دادند حتما در لشکر اسامه قرار بگیرند، همین آقایان بودند: اولی، دومی، سومی، معاویه، عبدالرحمن، تمام اینها را اسم بردند و فرمودند اسامه اینها از لشکرت خارج نشوند. بعد به خودشان هم گفت حق ندارید به هیچ دلیلی از لشکر اسامه بیرون بیایید. حتماً باید آنجا باشید. همینها را که به آنها فرمودند آن کار را کنید، تا فهمیدند حال پیغمبر صلی الله علیه و آله خراب است، آمدند. حضرت فرمودند: بگویید حبیبم بیاید. دختر ایشان آمد.
پیامبر صل الله علیه و آله و السلم گفتند مگر من نگفتم کسی که از لشکر اسامه بیرون بیاید ملعون است، چرا اینجا آمدید؟ گفتند آقا نگران حال شما بودیم. گفتند من گفتم کسی که بیرون بیاید ملعون است، نگران حال من چرا باشید. همین آقایی که می گوید نگران حال شما بودیم، بعدا که جلوی سقیفه جمع شدند، جلو آمد و شمشیر کشید و گفت هرکس بگوید پیغمبر مرده است، او را می کشم. چرا؟ چون دارودسته اش آنجا نیامده بودند، تنها بود. شخص دیگری رفت دومی را خبر کرد.
بعد که همه جمع شدند پیغمبر صلی الله علیه و آله یک جمله ای فرمودند. گفتند یک کاغذ و دواتی بیاورید که من بنویسم و بعد از من دچار اختلاف نشوید، می دانستند ایشان می خواهد چه بنویسد. یکی از افراد برمی گردد می گوید مردک هذیان می گوید.(نعوذ بالله) سپس دعوا شد. همه به هم می گفتند تو ساکت شو. همه می گفتند یعنی چه، چرا این کار را می کنید. پیامبر صلی الله علیه و آله چرا این کار را کرد؟ چون خداوند در غدیر به او گفته بود که "فان لم تفعل فما بلغت رسالته" اگر این را تکرار نکنی، رسالتت را انجام ندادی. دعوا که کمی آرام شد، ابن عباس گفت آقا من کاغذ بیاورم که بنویسید، حالا این مرد یک حرفی زده ولی ما می آوریم شما بنویسید. حضرت فرمودند: بنویسم هم اثر نمی کند. چون همین الان که من زنده ام، دارند در چشم من نگاه می کنند و می گویند این هذیان می گوید. حالا اگر من از دنیا بروم که می گویند پیامبر آخر عمرش بود و هذیان می گفت و حواسش را از دست داده بود. الان فقط نفر بعد پیامبر را زیر سوال می برند، بعد از ایشان خود ایشان را هم زیر هم سوال می برند. زیر سوال بردن برای آن افراد خیلی سخت نبود، چون ایمانی نبود که بخواهند به آن تکیه کنند و زیرسوال نبرند.
الان در یک جمع یک نفر به شخص بزرگی توهین کند و بگوید هذیان بگوید تکه پاره اش می کنند. اگر کسی گفت و هیچ کس با او کاری نکرد، بدانید پشتش گرم است. یعنی اینها الان یک تیم هستند که هیچ کس زورش به اینها نمی رسد.
پس اینها دو یا سه نفر نبودند که بیایند یک دفعه نقشه بکشند و بخواهند همه چیز را خراب کنند. جریان، جریانی کاملا برنامه ریزی شده بود. که اگر بخواهیم آن را کامل بگوییم ده روز وقت می گیرد. برنامه ریزی شده بود و پشتیبانی می شد و سپس اجرا می شد.
/1102101306