حجت الاسلام کرمی: اگر حق را پذیرفتی آدم متواضعی هستی

کد خبر: 48044
جشن ولادت امام حسن عسکری علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام کرمی و مداحی حاج احد قدمی، حاج سعید محمدی و دیگر ذاکرین اهل بیت علیهم السلام در هیئت محبان الحسین علیه السلام برگزار شد
وارث: جشن ولادت امام حسن عسکری علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام کرمی و مداحی حاج احد قدمی، حاج سعید محمدی و دیگر ذاکرین اهل بیت علیهم السلام در هیئت محبان الحسین علیه السلام برگزار شد.

در ادامه متن سخنان حجت الاسلام کرمی را می خوانید:

حجت الاسلام کرمی:

تواضع

در مورد تواضع ما یک خشوع داریم و یک خضوع داریم. خشوع مربوط به قلب است و خضوع مربوط است به جوارح. خضوعی که در حرکات انسان و سلوک ظاهری انسان ظاهر می شود خاستگاهش خضوع باطنی است. امام صادق علیه السلام خاطره ای را از امام باقر علیه السلام نقل می کند که داستان مربوط به هشام بن عبدالملک مروان1 است که می گوید پس از سه روز که پشت درهای بسته ما را نگه داشته بودند ما را ورود دادند و هشام بن عبدالملک مروان لعنت الله علیه اجازه نمی داد پدر من بنشیند. تا پدرم در آن مسابقه تیراندازی شرکت کرد و تیرهایش را پشت سر هم به همان نقطه هدف می زد. تیر اول به نقطه هدف و تیر دومی پشت تیر اولی را شکافت تا تیر نهم. هشام می خواست پدرم را در مسابقه شرکت دهد تا پدرم را ضایع کند. که پدرم با آن مهارت تیراندازی کرد. ما را که اجازه نمی دادند بنشینیم یک مرتبه دست راست هشام دید که پدرم صدر مجلس است و همه پایین هستند. وقتی انسان عظمت را درک کرد در جوارحش خضوع ایجاد می شود مگر اینکه منافق و کافر باشی.

گاهی انسان عظمت را درک می کند و در مقابلش می ایستد. ما تعریفی که از تواضع در مجامع رواییمان داریم تواضع یعنی حق پذیری. البته یک امر مقوله به تشکیک است. باید خودش را از دیگران یک سر و گردن بالاتر نبیند. ممکن است کسی پایین مجلس هم بنشیند ولی حق خودش را صدر مجلس بداند.

امیرالمومنین علیه السلام به مالک اشتر می فرمایند: مواظب باش دور تو را یک مشت آدم پاچه خوار نگیرند و آمار اشتباه به تو بدهند و از حال رعیت خلاف به تو اطلاع بدهند.

شیخ محمد تقی خوانساری2 رضوان الله تعالی علیه که در جنگ جهانی دوم جریان نماز باران ایشان خیلی مشهور است. روی سنگ قبر ایشان هم این داستان را نوشته اند. زمان ایشان یعنی زمان متفقین خشکسالی می شود و خشکسالی هم شدید بوده است. ایشان خیلی در مقوله مرجعیت مطرح نبوده است.

مردم مدام به در خانه شیخ خوانساری می رفتند و از ایشان می خواستند نماز بخواند تا باران بیاید. یک روز با خودش گفت: بگذار من نماز بخوانم و مردم بفهمند باران نمی آید تا دست از سر من بردارند. خلاصه او به این نیت که نماز بخواند و جلوی مردم آبرویش برود و باران نیاید رفت تا نماز بخواند. خدا به او آبرو داد و باران آمد. این یک امری در درون انسان است. این اسمش تواضع است. اینکه انسان خودش را نبیند. تواضع جایش در قلب انسان است.

کسی خدمت امام سجاد علیه السلام آمد و گفت: خیلی شیک می گردیم و لباس های شیک می پوشیم. این ها تکبر نیست که دوست داریم بدرخشیم؟ حضرت به او فرمودند: این ها را رها کن. اگر یک جا به تو حرف حقی بگویند تو می پذیری؟ گفت: بله. حضرت فرمودند: تو متکبر نیستی.

قرآن یک تعبیر عجیبی دارد می فرماید: «تِلْكَ الدَّارُ الْأَخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوّاً فِى الْأَرْضِ وَلَافَسَاد»3 این سرای آخرت را (تنها) برای کسانی قرارمی‌دهیم که اراده برتری‌جویی در زمین و فساد را ندارند؛ و عاقبت نیک برای پرهیزگاران است! نمی گوید برای کسانی که تکبر نداشتند و پایشان را از گلیمشان درازتر نکردند. می گوید برای کسانی که اراده نکردند. طرف می گوید من شاگرد هستم ولی خودش را از استاد کل هم بالاتر می داند. مهم آن اعتقاد است. اینکه چی به زبان می آورد مهم نیست. اگر کسی آمد و سری خم کرد ولی اگر به او گفتی حق چیست و باطل چیست و اگر با زنش دعوا کرد و حق با زنش بود و کوتاه آمد این ها مهم است. فلذا تواضع یعنی این.

اگر یک مسئله ای ظاهری بود شیطان یک سجده فرمالیته ای می کرد. منظور از تکبر شیطان این است که دلش با سجده کردن نبود. ممکن است کسی در این دنیا آدم متکبری باشد ولی خودش را طوری نشان دهد که بگویند چقدر متواضع است. ممکن است آدم بی ادبی باشد و بگویند چه انسان با شخصیتی! ممکن است حسود و بخیل باشد ولی نقش بازی کند ولی در عالم ملکوت این چنین نیست. در عالم ملکوت باطن است که خودش را نشان می دهد. تواضع ظاهری که ملائکه کردند و اسمش خضوع است متاثر از خشوع بود. حتی اگر خدا نمی فرمود: "اسجدوا" همین اندازه که انسان یک عظمتی را درک کرد احساس حقارت می کند و روی خاک می افتد. اگر کسی عظمت را درک کرد و معرفت به مقام خداوند پیدا کرد لازم نیست که به او بگوییم روی خاک بیفت خودش معرفت را درک می کند.

حضرت زین العابدین علیه السلام وضو که می گرفتند رنگشان متغیر می شد و از ایشان می پرسیدند چرا رنگتان متغیر شده است و ایشان می فرمودند: می دانی مقابل چه کسی می خواهم بایستم؟ اگر انسان معرفت پیدا کرد رنگش می پرد و روی خاک می افتد. اگر من معرفت نداشته باشم که هیچی نیستم و در نقشه آفرینش زیر پونز هستم حتی اگر به همه عالم سر خم کنم من آدم متواضعی نیستم.

چه بسا آدمی که ما هیچی او را حساب نمی کنیم پیش خدا آبرو داشته باشد و کسی که ما خیلی او را احترام می کنیم آبرویی در نزد خداوند نداشته باشد. وقتی ما می گوییم تواضع اگر قلب انسان به یک جایی نرسد و باور انسان به جایی نرسد تواضعی در وجودش نیست.

/1102101304

 حجت الاسلام کرمی:

پی نوشت:

1.     

هشام‌ بن عبدالمک، ‌بن مروان حکم، دهمین خلیفۀ اموی و هفتمین خلیفۀ مروانی (خلافت: ۱۰۵-۱۲۵) است.

2.     

سید محمدتقی خوانساری از فقهای قرن چهاردهم هجری، در اردیبهشت سال ۱۲۶۷ در خوانسار به دنیا آمد.

3.     

سوره مبارکه القصص آیه ۸۳