چطور وسواس قرائت در نماز را درمان کنیم؟

کد خبر: 49258
یکی از موانع حضور قلب در نماز، توجه زیاد و وسواس داشتن در قرائت است که موجب می‏شود نمازگزار از باطن و حقیقت نماز به ظاهر توجه کند و به جای توجه کردن به معانی نماز و کسب حضور قلب به الفاظ و چگونگی تلفظ آنها مشغول گردد.
وارث : "یکی از این موانع، توجه زیاد و وسواس داشتن در قرائت است که موجب می‏شود نمازگزار از باطن و حقیقت نماز به ظاهر توجه کند و به جای توجه کردن به معانی نماز و کسب حضور قلب به الفاظ و چگونگی تلفظ آنها مشغول گردد، اگر چه رعایت قرائت، از شرایط صحت نماز است، ولیکن شرط صوری است و باید در حد تکلیف آن را انجام داد و نیز از توجه زیاد به ظاهر، باید پرهیز کرد.  بازیابی و تشخیص روح و حقیقت نماز از ظاهر و صورت آن، در درمان این مرض کمک می‏نماید. باید بداند که رعایت قرائت و امثال آن، از احکام ظاهریه نماز و عبادت هستند و باید در حد اعتدال و تکلیف به آنها توجه کرد و حضور قلب و تخلیه قلب از اغیار از شرایط باطنیه نماز است و حقیقت نماز با وجود آن معنا پیدا می‏کند که هر چه توجه به این معنا زیادتر باشد، نماز کاملتر خواهد شد، چرا که باطن نماز بر خلاف ظاهر آن، محدود به حدی نیست. باید دانسته شود که فرق نماز امیرالمؤمنین علیه السلام با نماز ما در حضور قلب به خدا است نه به مد و لا الضالین و قرائت کاملتر آن حضرت."


کتاب" حضور قلب در نماز، علل و درمان حواس پرتی در نماز" تألیف علی اصغر عزیزی تهرانی از آثار ارزشمند در راهنمایی نمازگزاران برای رسیدن به حضور قلب در نماز است که اگر میسر و ممکن شود نمازگزاران در ادامه می توانند به نمازی برسند که آن ها را از گناه و معصیت دور بدارد. آنچه در ادامه می آید اشاره ای به این مباحث دارد.


آیا برای حضور قلب در نماز چشم هایمان را ببندیم؟


یکی از اتفاقاتی که برای حضور قلب در نماز سراغ نمازگزاران می آید این است که چطور می توان به تمرکز بیشتری در نماز رسید.


یکی از راههای معمولی که در میان مردم بیشتر مشاهده می‏شود، بستن چشم ها حین نماز است تا تمرکز حواس بیشتری حاصل کنند. این امر البته برای کسانی است که نمی‏توانند بدون بستن چشم ها در نماز و با نگاه به محل سجده، آن تمرکز لازم را کسب کنند وگرنه کسی که می‏تواند با نبستن چشمها در نماز و با نگاه کردن به محل سجده، حواس خود را جمع کند، بهتر است که چشمها را نبندد.


مکان خلوت و تاریک برای نماز انتخاب کنیم؟


نمازگزار برای این که هیچ چیز او را به خود جلب نکند، باید مکان خلوت و بی سر و صدا، بی منظره و تاریکی را انتخاب کند؛ مثلاً در مکانی که عکس، تلویزیون و رادیوی روشنی، زن و بچه و... نباشد که مسلماً تحصیل حضور قلب در چنین مکانی راحت‏تر از مکان شلوغ، پر رفت و آمد و... می‏باشد، چون زمینه حواس پرتی در آنجا کم تر است. در این باره بهتر است کلامی را از شهید ثانی نقل کنیم که می‏فرماید:  "از برای شخص ضعیف که فکرش به اندک چیزی که چشمش می‏بیند یا گوشش می‏شنود، متفرق می‏شود، علاج آن است که چشمهای خود را ببندد یا در خانه تاریکی نماز بخواند یا آن که در مقابل خود چیزی نگذارد که جلب نظر او را کند یا نزدیک دیواری بایستد که چشم انداز نداشته باشد و احتراز کند از نماز بر شوارع – خیابانها -  و مواضع – مکانها - منقوشه - نقاش شده - و بر فرشهای مزین و از این جهت، اهل عبادت در خانه تنگ و تاریکی که وسعت آن به قدری بود که انسان بتواند در آن نماز بگزارد عبادت می‏کردند تا آن که هم آنان - بر یک نقطه - متمرکز باشد.
گفتنی است که حالات قلوب مختلف است، پس هر انسانی خود می‏داند که اگر در خلوت عبادت کند به حال او مناسب تر است یا در جلوت.
در آخر نباید این نکته را فراموش کرد که بستن چشم یا انتخاب مکان خلوت و تاریک نمی‏تواند حضور قلب کامل بیاورد، چرا که قوه خیال و حب دنیا در تاریکترین جا و بی سر و صداترین مکان وجود دارند، بلکه گاهی در خانه تاریک و کوچک فعالیت قوه خیال بیشتر می‏شود، پس انسان در مرحله نخست باید به حال خود رجوع کند که خلوت با او سازگاری دارد یا جلوت و در مرحله بعد از انتخاب مکان، باید بداند که قوه خیال در تاریکترین مکانها خواهد آمد و با انتخاب چنین مکانی، فقط زمینه برای کنترل قوه خیال آماده شده، ولی چگونگی حفظ آن به همت و تلاش بیشتری نیاز دارد.


وقتی وسواس در قرائت‏ داریم


هدف اصلی از عبادت، تحصیل مقام جدایی کامل از غیر خدا است، لذا موانع این راه، باید برداشته شود.
یکی از این موانع، توجه زیاد و وسواس داشتن در قرائت است که موجب می‏شود نمازگزار از باطن و حقیقت نماز به ظاهر توجه کند و به جای توجه کردن به معانی نماز و کسب حضور قلب به الفاظ و چگونگی تلفظ آنها مشغول گردد، اگر چه رعایت قرائت، از شرایط صحت نماز است، ولیکن شرط صوری است و باید در حد تکلیف آن را انجام داد و نیز از توجه زیاد به ظاهر، باید پرهیز کرد.
این که بعضی می‏خواهند به واسطه حفظ قرائت، تمرکز حواس کامل پیدا کنند، اشتباه است، چون حواس در قرائت، کافی نیست، ثانیاً هدف نیست، بلکه هدف، توجه کامل قلب به خداست و چنین شخصی، به جای توجه به خدا و بریدن از اغیار، گرفتار ادای کلمات از مخرجشان می‏شود.
عارف بزرگ، امام خمینی قدس سره در این باره می‏فرماید:  از شؤون وسوسه که ابتلای به آن زیادتر است، وسوسه در قرائت است که به واسطه تکرار آن گاهی از قواعد تجویدیه خارج می‏شود، بلکه صورت کلمه به کلی تغییر می‏کند؛ مثلاً ضالین را به طوری ادا می‏کند که به قاف شبیه می‏شود! و حاء رحمان و رحیم و غیر آنها را طوری در حلق می‏پیچد که تولید صوت عجیبی می‏کند و بین حروف یک کلمه را منفصل می‏نماید به طوری که هیأت و ماده کلمه به کلی به هم می‏خورد و از صورت اصلی خود منسلخ می‏شود و بالاخره نمازی که معراج مؤمنان و مقرب متقین و عمود دین است، از جمیع شؤون معنویه و اسرار الهیه آن غفلت شده و به تجوید کلمات آن پرداخته و در عین حال از تجوید کلمات سر به فساد آنها در آورده، به طوری که به حسب ظاهر نیز مجزا نخواهد بود. آیا با این وصف، اینها از وساوس شیطان است یا از فیوضات رحمان که شامل حال وسواسی مقدس نما شده است؟
این همه اخبار، درباره حضور قلب و اقبال آن در عبادت وارد شد، بیچاره چیزی را که از حضور قلب علما و عملاً فهمیده است، همان وسوسه در نیت و کشیدن مد و لا الضالین را بیش از اندازه مقرر و کج نمودن چشم و دهان و غیر آن را در وقت ادای کلمات است.
چطور وسواس قرائت در نماز را درمان کنیم؟


بازیابی و تشخیص روح و حقیقت نماز از ظاهر و صورت آن، در درمان این مرض کمک می‏نماید. باید بداند که رعایت قرائت و امثال آن، از احکام ظاهریه نماز و عبادت هستند و باید در حد اعتدال و تکلیف به آنها توجه کرد و حضور قلب و تخلیه قلب از اغیار از شرایط باطنیه نماز است و حقیقت نماز با وجود آن معنا پیدا می‏کند که هر چه توجه به این معنا زیادتر باشد، نماز کاملتر خواهد شد، چرا که باطن نماز بر خلاف ظاهر آن، محدود به حدی نیست. باید دانسته شود که فرق نماز امیرالمؤمنین علیه السلام با نماز ما در حضور قلب به خدا است نه به مد و لا الضالین و قرائت کاملتر آن حضرت.


همانند سازی با الگوهای دینی وسواس ها را می زداید


برای این که نمازگزار، متوجه شود که دچار وسواس شده یا خیر، بهتر است عمل خود را بر علما و فقها عرضه کند و از آنها سوال کند که آیا مبتلا به مرض وسواس است یا خیر؟ چون کشف مرض، برای مریض مشکل است، بلکه چه بسا خود را عادی می‏بیند و دیگران را متهم به بی مبالاتی می‏نماید و از عمل آنها رنج می‏برد. لذا وقتی از علما در مورد حال خود سؤال کند و از نظر آنها نسبت به خود با خبر شود، مقداری مشکل حل خواهد شد.
بالاتر این که، به عمل خود علما نگاه کند و ببیند که آنها هم مثل او این قدر حساسیت دارند یا عملشان بر خلاف او است؟ اگر عملکرد علما را بر خلاف خود یافت، پس باید بداند که یقیناً دچار وسواس شده است.


بعد از تشخیص مرض و علت آن، در طلب درمان آن برآید و تصمیم بر ترک این مرض بگیرد و در این خواستن مداومت کند که هر وقت، به حالت مرض برگشت، مواظبت بر آن کند و دایماً مراقب حال خود باشد که با تمرین و مجاهدت لازم، آهسته آهسته، این بیماری درمان می‏شود.

/1102101305