گل و گلدون (4) / آشیانه ای رو به حرم

کد خبر: 54803
چه مبارک شبی است امشب! انگار خدا خواسته تمام زیبایی ها را برای خودش و در ماه خودش جمع کند و بهترین توصیف های ادبیات را در این لحظه ها به رخ همه بکشاند!
گل و گلدون (4) / آشیانه ای رو به حرم
به نام خدا
این چهارمین سلام، این چندمین ارادت و این گلوی فشرده از بغض در نخستین شب جمعه ماه مبارک را گرچه از میان سطرها و لا به لای دود و غبار شهر ابراز می کنم، اما دلم میان خیابانی است که در ماه مهمانی خدا، میزبان مردم عاشق و دلداده ای است که خود را به آن جا رسانده اند تا عشق و ارادت خود را نثار حضرتش کنند. 
چه مبارک شبی است امشب! انگار خدا خواسته تمام زیبایی ها را برای خودش و در ماه خودش جمع کند و بهترین توصیف های ادبیات را در این لحظه ها به رخ همه بکشاند! 
ماه رمضان – روزه – بخشش - شب جمعه – کربلا! 
کاش دوباره به زمان تحصیل بر می گشتم و معلّم انشای مان دوباره تمرین می داد که با جمله های بالا، یک انشا بنویسید. آن وقت من هم مداد و پاک کن را دست می گرفتم و با عشق، از عشق می نوشتم! 
به راستی، خدا به آن که عشق حسین و کربلا را نداده، چه چیزی عطا کرده؟! آن که نمی داند طعم محبت حسین چه مزه ای دارد و لمس دست هایش بر روی سینه را درغم سیدالشهداء احساس نکرده، به چه چیز این زندگی دل خوش کرده است؟! 
حالا که خدا پاک کن عفو دست گرفته و میان همه ی فصل ها، بهار بخشش و رحمت را برای خودش برگزیده است، کدام دست آویز است، کدام پناهگاه و آشیانه ای است که بتواند آبروی رفته را بخرد و... آب به جوی ریخته شده را بازگرداند؛ جز حسین(علیه السّلام) حنایش پیش خدا رنگ دیگری دارد و... «ثارالله» نام گرفته است! 
خدایا! آبروهای مان ریخته شده و... دست های مان خالی است! کفگیرهای مان به ته دیگ خورده و آهی در بساط نداریم! عزیزدردانه ی آفرینش هم حسین است و... عزیزان حسین! ما امشب تو را به آستان آسمانی اباعبدالله قسم می دهیم و تو هم از خزانه ی باکرامتت، با قلم عفو، نامه ی سیاه اعمال مان را سپید کن! 
به لطف و کرم و مهربانی ات؛ ای مهربان ترین مهربانان!     

علیرضا پورمشیر