گل و گلدون (6) / Off – آفِ - بخشش

کد خبر: 54868
گل و گلدون (6) / Off – آفِ - بخشش

رمضان، یک فراخوان عمومی است! و خدا این بار، به مدّت سی روز، بیست و چهار ساعته، تمام درهای دکّان بندگی اش را گشوده و برای تغییر فصل و سالِ بندگی، همه را می بخشد! بیش از پیش می بخشد! بی شمار می بخشد! و خسران زده، آن کسی است که حتّی برای دیدن این حراجی، یک بار هم پایش را به خیابان خدا نمی گذارد! 
می گویی: گرم است و توان روزه نداری؟! می گوید: بیا و یک بار امتحان کن. ضرر ندارد! 
می گویی: نگاه کردن به صفحات جوشن کبیر و ابوحمزه ثُمالی، حوصله ام را سر می برد؛ چه برسد به خواندنش! می گوید: یک جمله با من درددل کن، خریدارم! 
می گویی: خواب ناز و... بستر گرم و... آغوش یار را رها کنم و افتتاح بخوانم؟! می گوید: میان روز و وقت نشاط، با یک جمله ی کوتاه، با من حرف بزن! 
می گویی: آخرش چه بشود؟! می گوید: آخرش با من! 
به راستی! چرا ما عادت کرده ایم آخر هرچیزی را پیش بینی کنیم و به بی نتیجه بودن آن پی ببریم؟! چرا دست از این دیالوگ های خسته کننده و بی روح بر نمی داریم که: «این همه نماز خوندیم و روزه گرفتیم چی شد؟!»، «مگه دیوونه م که روزه بگیرم و آخرش هیچی به هیچی!»، «ما که روزه گرفتیم، به جایی نرسیدیم! نگا کن اون بی دین و ایموونه، همه چی داره!»... 
می گویم: رمضان، فصل وصل است! هنگامه ی آشتی کنان است و زمان عاشقی است! بیا و یک بار هم که شده، جرعه ای بندگی بنوش! برای چند لحظه ای، حجاب برگیر و سرت را به زمین خاکی بگذار تا سرت را بالا ببرد! ثانیه ای، تسبیح دست بگیر و دعای خیر بکن! او تنها کسی است که دست هیچ کسی را رد نمی کند! او تنها عزیزی است که به درددل هایت گوش می سپارد و دلش برای خود خودت می سوزد! و او تنها «او»یی ست که تو را تنها نمی گذارد! 
تکمله: چه خوب می شود اگر آن مُهری که قرار است مِهر تو و پروردگارت باشد، یا ن تسبیحی که می خواهد دانه دانه ی حاجت تو را به خداوندت بگوید، از خاک کربلا باشد! همان که رویش نوشته: «تربت اعلی – مال کربلا»   

علی رضا پورمشیر