گل و گلدون (8) / مثل شیرینی شله زرد!
به نام خدا
خدایا! می خواهم در این ماه، با انجام گفته هایت، خوب باشم! می شود من را مثل گل ها خوشبو کنی؟!
خدایا! می خواهم یک دعوای اساسی با خودم بکنم! خسته شده ام از این که بنده ی بدی برایت بودم! اجازه هست؟!
خدایا! تو اگر بخواهی، همه ی گره های زندگی گشوده می شود؛ دست شیطان را کوتاه کن تا همین گره های کوچک، کور نشود!
خدایا! من از تو دور مانده ام... گم شده ام! خودم را به اوّلین کلانتری معرفی می کنم؛ تو بیا و مرا پیدا کن!
خدایا! در همه ی امتحان هایت رفوزه شده ام؛ می شود امتحان جبرانی برایم بگذاری؟!
خدایا! اعمالم... رفتارم... و گفتارم را شیرین کن؛ هم چون شله زرد!
خدایا! می شود به پدر و مادرها بگویی مثل خودت مهربان باشند و قدر بچه های شان را بدانند؟!
خدایا! می شود خودت را بگذاری جای جوان ها و کمی درک شان کنی؟! دارد زمان ماه عسل بعضی های شان دیر می شود!
خدایا! خانه ی بعضی ها به صدای یک نی نی محتاج است! می شود اسفندماه، قدم نورسیده داشته باشند؟!
خدایا! تاریخ انقضاء عمر ما را در کربلا، یا میان روضه و در جاده ی زیارت امام رضا قرار بده!
خدایا! دل مون گرفته، می شه نخ و سوزن بیاری و خودت بشکافی؟!
خدایا! می شه خودت بهم وام قرض الحسنه بدی، دستم بدجور خالیه!
خدایا! ممنون از این که همیشه onlineيي!
خدایا! می شه یه چَک بهم بزنی تا ادا و اصول درنیارم و آدم بشم؟!
دلم خیلی گرفته! ممنون که هستی!