گل و گلدون (18) / حاجت دل ما: کربلا
«یَا عَلامَ الْغُیُوبِ» تو خوب می دانی دلم تنگ کربلاست!
به نام خدا
«یَا عَلامَ الْغُیُوبِ» تو خوب می دانی دلم تنگ کربلاست!
«یَا غَفَّارَ الذُّنُوبِ» نمی شود با گریه بر حسین بخشیده شوم؟!
«یَا سَتَّارَ الْعُیُوبِ» بیا و این دل را به محبّت سیدالشهداء پاک کن.
«یَا کَاشِفَ الْکُرُوبِ» غم و مِهر حسین را هیچ وقت از دلم نگیر.
«یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ» این دل را برای همیشه، ویران رقیه خاتون(سلام الله علیها) قرار بده.
«یَا طَبِیبَ الْقُلُوبِ» من بیمارم و دوای من نوشیدن جرعه ای زیارت است. مجال می دهی؟!
«یَا مُنَوِّرَ الْقُلُوبِ» چشمم را به دیدار صحن و سرای حسین روشن کن. نکند این فراق به وصال مبدّل نشود؟!
«یَا أَنِیسَ الْقُلُوبِ» مگر جز با شنیدن روضه ی اباعبدالله دل آدمی با چیز دیگری آرام می شود؟!
«یَا مُفَرِّجَ الْهُمُومِ» امشب می خواهم با تو درددل کنم؛ می شود روضه ی حسین بخوانم و گریه کنم؟!
«یَا مُنَفِّسَ الْغُمُومِ» دود این شهر، دل و جان مان را گرفته! به هوای حرم کربلا و محتاجیم!
«یَا ذَا الْجُودِ وَ الْإِحْسَانِ» یک سوغاتی خوب برایم از کربلا بفرست.
«یَا ذَا الْفَضْلِ وَ الامْتِنَانِ» عیدی این ماه را یک زیارت با دل سیر برای مان قرار بده.
«یَا ذَا الْأَمْنِ وَ الْأَمَانِ» یک روز این بدن را در خاک می گذارند. به خاطر حسین به ما امان بده...
«یَا ذَا الْعَفْوِ وَ الْغُفْرَانِ» بیا و بزرگی کن و به عشق حسین... این دل را پاک کن! شب قدر نزدیک است!