حجت الاسلام صراف: سربلندی از امتحانات دوران غیبت با مداومت برخواندن دعای غریق
در ادامه متن سخنان حجت الاسلام عباس صراف را می خوانید:
ایام تمحیض
وقتی آخرین نائب خاص امام زمان علیه السلام از دنیا رفت دوره غیبت صغری تمام شد ورسما غیبت کبری آغاز شد و تا الان هم ادامه دارد. ما هم نمی دانیم تا کی ادامه خواهد داشت و اگر کسی هم وقت تعیین کند بنابر دست خطی که امام زمان علیه السلام برای شیخ مفید نوشتند سه مرتبه فرمودند: دروغ می گوید کسی که برای ظهور وقت تعیین کند. در روایتی دیدم اگر کسی برای ظهور وقت تعیین کرد به دهانش بزنید؛ یعنی تعیین وقت ظهور جزو علوم ذات است لذا خود امام زمان علیه السلام هم وقت ظهور را نمی دانند.
تمحیض به معنای امتحان و آزمایش است، به دوران غیبت کبری ایام تمحیض می گویند. امام صادق علیه السلام فرمود: ایام تمحیض ایامی است که مردم آن امت امام و توحیدشان را به جهت قبول امام مفترض الطاعه محک می زنند و می سنجند، هر امتی که ما را درک می کند ایام تمحیض است و اختصاص به قائم ما ندارد.
دستورالعملی برای پیروزشدن در امتحانات دوران غیبت
ابوبصیر از امام صادق علیه السلام سوال کرد آیا دستورالعملی در دوران قائم شما وجود دارد که بواسطه انجام آن امید داشته باشد تا رفوزه نشود ونمره خوبی بگیرد. حضرت فرمود: برای آنها توصیه می کنم بعد از نمازهایشان مقید باشند دعای غریق را بخوانند.
در روایت هست وقتی امام زمان علیه السلام ظهور می کند افرادی که با حضرت مخالفت می کنند کافر ومشرک و اقلیت های مذهبی نیستند بلکه افرادی هستند که غالبا جمکران رفتن و مسجدسهله رفتنشان ترک نمی شد، یکی از چیزهایی که به انسان امان می دهد تا به آنجا نرسند مقید به خواندن دعای غریق است.
از آیت الله بهجت پرسیدند در ایام تمحیض چه بخوانیم؟ ایشان فرمود: همان که امام صادق علیه السلام فرمود دعای غریق بخوانید وتا آخر بخوانید و به جای سه بار گفتن یاالله، ده بار بگویید چون به استجابت نزدیک تر است؛ یاالله یاالله یاالله یا رحمن یارحیم یا مقلب القلوب ثبّت قلبی علی دینک. بعد از تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها و نمازتان این دعا را بخوانید.
لزوم تقویت محبت نسبت به اهل بیت(ع)
محبتی باعث می شود که انسان ثابت قدم در دین و امام باشد این است که تبدیل به مودت باشد. لذا 12هزار نامه به امام حسین علیه السلام فرستادند. مقام حضرت مسلم بالاتر از سفیر بود چون مسلم ولی امر بود، سفیر اطلاعات برای امام جمع می کند و ولی امرکسی است که در نبود امام رجوع به او مثل رجوع به امام عصر است. حضرت نامه نوشتند به مردم کوفه که بیعت با مسلم به منزله بیعت با امام است؛ لذا او ولی امر بود و همه ی مردم کوفه با او بیعت کردند و تشت آبی گذاشتند و زنان با دست بردن در آب با ایشان بیعت کردند، ولی امر یعنی نائب امام مثل اباصلت که ولی امر امام رضا علیه السلام بود، یا مالک اشتر و حضرت عبدالعظیم حسنی و...
پسر آیت الله بهجت می فرمود: خدا حکومت تمام موجودات مجرد عالم مثل ملک و اجنه به ید قدرت مسلم بن عقیل قرار داده است. لذا مسلم شخصیتی است که قدر و منزلتش در بین شیعیان شناخته شده نیست و نزد اهل بیت علهیم السلام آبرودارد.
اولین ختم دعای اللهم عجل لولیک الفرج
آقاسیدالشهدا علیه السلام 12هزار نامه را به کربلا آوردند، یعنی یک نفر نامه را می نوشت و بقیه روی آن مهر می زدند یعنی ما هم آن نامه را نوشته ایم، اینطور نیست که بپرسید حضرت چطور این نامه ها را آورده. نامه های عاشقانه ای بود که به حضرت نوشته بودند باغ هایمان رسیده، میوه هایمان رسیده خانواده ات را همراهت بیاور و ...خودت هم بیا. اولین گروهی که دعای اللهم عجل لولیک الفرج را می گفتند همین مردم کوفه بودند. بعد از فرستادن نامه ها بعد از تعقیبات نماز ختم اللهم عجل لولیک الفرج می گرفتند. آنهایی که به کربلا برای جنگ با سیدالشهدا علیه السلام آمدند عاشق ایشان بودند، یک عده هم اراذل کوفه بودند.
مصیبت سیدالشهدا علیه السلام این بود که کافر و مشرک روی سینه اش ننشستند بلکه هر که زد به نیت تقرب به خدازد! به نیت واجب شدن بهشت حسین بن علی علیه السلام را زدند و رنگ ولعاب شرعی زدند، تا روزی که حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه آنها را رسوا کرد.
کفاره کشتن یک پشه
ابن اثیر نقل می کند دو سال بعد از جریان کربلا امام سجاد علیه السلام طوافش تمام شد و بین رکن و مقام نشسته بودند مردی آمد وپرسید: در هنگام طواف پشه روی دستم آمد و آن را کشتم و خونش ریخت چقدر باید کفاره بدهم؟ حضرت فرمود: عجب شما بدمردمی هستید، دو سال پیش خون پسر فاطمه را ریختید هیچ کدامتان دنبال مسائل شرعی اش نبودید حال خون پشه ریخته می گویی چقدر کفاره بدهم؟ حضرت به شدت گریه کردند و فرمود: دلم از این می سوزد که آدم حسابی پدرم را نکشت، یک مشت انسانی که کمترین فهم از دین نداشتند ایشان را کشتند.
عیار محبتشان به امام معصوم آنها را نکشیده بود که بیایند تحت قبول ولایت حضرت سیدالشهدا علیه السلام قرار بگیرند، همان مشکلی که بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله در سقیفه پیش آمد، همه ی مردم مدینه نسبت به امیرالمومنین علیه السلام کینه نداشتند، افرادی که نقشه ی ترور می کشیدند همان ها نقشه انحراف در مسیر امامت و ولایت امیرالمومنین علیه السلام را می کشیدند و بقیه مردم هم چون آن قدر محبت نداشتند همراه آنها می شدند. این خطر برای هر امتی هست.
آنهایی که در کربلا بودند غالبا عاشق امام حسین علیه السلام بودند. یکی از افرادی که می خواست زره آقا را بگیرد به پهلوی آقا میزد، به او گفتند چرا می زنی کمی صبر کنی زره در می آید. وقتی برگشت به پهنای صورت اشک می ریخت وگفت: دارم به پهلوی پسر فاطمه می زنم! اگر من این کار را نکنم کسی دیگر آن را برمیدارد.
فرزدق به امام حسین علیه السلام عرض کرد آقا به کربلا نرو اخبار خوبی از آنجا نمی آید، دیدید با امیرالمومنین علیه السلام چه کردند؟ با امام حسن علیه السلام چه کردند؟ حضرت فرمود: 12 هزار نامه فرستادند وباید بروم. مگر از کوفه چه شنیده ای؟ فرزدق گفت: مردم کوفه قلبهایشان با تو است و تو را خیلی دوست دارند اما شمشیرهایشان را برعلیه تو تیز می کنند، به کوفه نرو.
تکرار امتحانات الهی در زمان غیبت
عشق اهل بیت علیهم السلام خرج افرادی می شوند که محبتشان آنها را به سمتی هل بدهد که هر چه گفتند چشم بگوید، زن وبچه ام بیاید؟ چشم، جایگاهم را بیاورم؟ چشم. اینها را عشاق اهل بیت علیهم السلام گفته اند، اگر داعیه این را داریم که عاشق اهل بیت هستیم باید ببنیم چقدر سیره آنها به زندگی مان آمده است.
اتفاقات زمان امام حسین علیه السلام یک بار دیگر در دنیا اتفاق خواهد افتاد و آن برای گروهی است که در زمان قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف هستند؛ یعنی ما را محک می زنند با همان که مردم کوفه را با آن محک زدند.
زهیر فردی عثمانی مذهب بود کنار کعبه قسم خورد که سیاست را کنار بگذارد و سرسجاده بماند. به قبیله اش گفت هرجا کاروان امام حسین علیه السلام ایستاد ما حرکت می کنیم چون خوش ندارم با آنها چهره به چهره شوم. در منزلی حضرت بریر را نزد زهیرفرستاد و گفت حضرت می خواهد تو را ببیند. زهیر وقتی به خیمه برگشت زنش گفت پسر فاطمه می خواهد تو را ببیند باید به کمک او بروی اگر تو به کمک او نمی روی لباس زنانه بپوش و در خیمه بمان و من به کمک او بروم. وقتی زهیر از ملاقات امام حسین علیه السلام برگشت به زنش گفت حسین خیلی غریب است!