مخالفت آيتالله گلپايگاني با ساخت مقبره براي حضرت زهرا(س)
ايشان فرمودند: «آباد كردن قبرستان بقيع اشكالي ندارد، اگر قبول كردند كه قبر امام حسن(ع)، امام زينالعابدين(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) را بسازند، نياز به كمك احدي نيست و خود من كل هزينه ساخت آن بناها را تقبل ميكنم، اما مخفي بودن قبر حضرت زهرا(س) سند مظلوميت و حقانيت شيعه است و اگر بنا بود آشكار شود، مثل قبر اميرالمؤمنين(ع) آشكار ميشد.
وارث: فقيد سعيد حضرت آيتالله العظمي حاج سيد محمدرضا موسوي گلپايگاني(قده)،از مراجع نامدار عالم تشيع و نيز پيشتازان مبارزه با استكبارجهاني در دوره معاصر به شمار مي رود. به مناسبت ايام رحلت اين بزرگ مرد (18 آذر 1372) با فرزندش حجت الاسلام والمسلمين سيد محمدباقر گلپايگاني گفت وشنودي انجام شده كه نتيجه آن را پيش روي داريد:
*يكي از دغدغههاي جدي و هميشگي ايشان تقويت شيعه و در كنار آن حمايت از مظلومان اهل تسنن بود. ايشان در جمع بين اين دو موضوع چه روشي را اتخاذ ميكردند؟
نظر ايشان در باره موضوعات داخل كشور و پيروان اهلبيت با موضعگيري ايشان در قبال مسائل خارجي، تفاوت داشت. ميفرمودند: در داخل بايد نهايت سعي خود را براي تقويت هويت شيعي به كار ببنديم و اين وديعه الهي را كه نسلهاي گذشته با ايثار جان، عمر و خون خود به دست ما رساندهاند، صحيح و سالم به دست نسلهاي آينده بسپاريم.
اما از نظر مسائل خارجي بايد در مقابل كفار و منافقين و كساني كه با اصل اسلام مخالف هستند، با حفظ وحدت و اتفاق دفاع كنيم.
*مصداقي هم از اين رويكرد در نظرتان هست؟
بله، يك بار علماي سوريه نزد آقا آمدند و ايشان فرمودند: «اختلافات ما در برابر اتفاقات ما چيزي نيستند. ما بايد از اين اتفاقات اتحاد بسازيم و همه با هم در مقابل دشمن اسلام بايستيم.»
مورد ديگر اين بود كه در سال 1362 يا 1363 عدهاي از شيعيان متمول و تحصيلكرده تونس خدمت آقا آمدند. اتفاقاً خود من امكان ملاقات آنها را فراهم كرده بودم. آنها گفتند: « ما به عربستان سعودي رفته و با مسئولين آن كشور صحبت كردهايم كه اجازه بدهند قبرستان بقيع را بازسازي كنيم. آنها گفتهاند اشكالي در بين نيست، فقط مراجع شيعه اثنيعشري جعفري بايد اجازه كتبي بدهند كه در آنجا به نام ائمه بقيع و مخصوصاً فاطمهزهرا(س) بنايي ساخته شود». آنها نزد مرجع ديگري هم رفته و از ايشان مجوز گرفته بودند و اتفاقاً ايشان گفته بودند خيلي فكر خوبي است و ما آرزويي جز اين نداريم كه بقيع آباد شود! نزد رهبر كبير انقلاب هم رفته و ايشان فرموده بودند: «به قم برويد و از آقاي گلپايگاني سئوال كنيد. ايشان هر نظري كه بدهند، نظر من هم همان است!»
اينها وقتي آمدند و اين مسئله را با من مطرح كردند، از ته دل خوشحال شدم كه بالاخره عدهاي همت كرده و تصميم گرفتهاند قبرستان بقيع را از اين وضعيت ويران و آزاردهنده در بياورند.اين گروه آمدند و حرفهايشان را با آقا زدند. آقا با دقت تمام گوش دادند و در پاسخ بدون لحظهاي مكث فرمودند: «اگر تمام علماي اسلام هم با اين موضوع موافقت كنند، من يكي مخالفت ميكنم و حاضرم در راه اين مخالفت جان خودم را هم بدهم!»
*استدلال ايشان چه بود؟
وقتي آقا اين را فرمودند، همه از جمله خود من واقعاً يكه خورديم، چون تصور ميكرديم ايشان از اين پيشنهاد خيلي هم خوشحال شوند و استقبال كنند، ولي وقتي استدلال ايشان را شنيديم، متوجه شديم ايشان با آن زيركي و فراست كمنظير كه مؤيد به الطاف الهي بود، متوجه چه نكته ظريف و دقيقي شدهاند كه از چشم همگان دور مانده بود.
ايشان فرمودند: «آباد كردن قبرستان بقيع اشكالي ندارد، ولي اگر اينها بخواهند براي حضرت زهرا(س) قبري تعيين كنند و بقعهاي بسازند، آيا نخواهند گفت: شيعه 1400 سال در باره مجهول بودن مكان قبر فاطمهزهرا(س) دروغ گفته است؟ نخواهند گفت مگر شما زيارتنامهاي با اين عبارت درست نكردهايد كه: السلام عليك ايتها المخفيه قبرها؟ سعوديها ميخواهند با اين ترفند و تعيين قبر حضرت زهرا(س) اين فراز از زيارتنامه را دروغ جلوه دهند و بگويند آن را برداريد! اگر قبول كردند كه قبر امام حسن(ع)، امام زينالعابدين(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) را بسازند، نياز به كمك احدي نيست و خود من كل هزينه ساخت آن بناها را تقبل ميكنم، اما مخفي بودن قبر حضرت زهرا(س) سند مظلوميت و حقانيت شيعه است و اگر بنا بود آشكار شود، مثل قبر اميرالمؤمنين(ع) آشكار ميشد.»
قاعدتا مي دانيد كه قبر آقا اميرالمؤمنين(ع) تا زمان هارونالرشيد مخفي بود و در آن زمان توسط حضرت صادق(ع) آشكار شد. مسلماً اگر اين ضرورت براي قبر حضرت زهرا(س) هم وجود داشت، يكي از ائمه(ع) آن را آشكار ميكردند، پس معلوم ميشود سرّي در كار است. خود حضرت هم فرمودند تا روز قيامت احدي اين را نخواهد دانست. اين سرّ براي اثبات مظلوميت و حقانيت حضرت زهرا(س) مخفي مانده است.
در هر حال آقا فرمودند:« هر كس ديگري هم موافقت كند، من مخالفت خواهم كرد و بر سر اين قضيه تا پاي جان خواهم ايستاد». آنها وقتي ديدند آقا به هيچوجه اين مطلب را قبول نخواهند كرد، برخاستند و رفتند.
اين ماجرا نشان ميدهد آقا در مورد مسائلي كه به مذهب تشيع ارتباط مييابد چقدر دقيق و هوشمندانه عمل ميكردند. بسيار هوشمندي ميخواهد كه انسان در پاسخ به چنين پيشنهادي اينقدر دقيق عمل كند و اين ميسر نميشود جز با عنايت خدا. آقا فرمودند:« اينها ميخواهند كاري كنند كه شيعه خودش بعد از 1400 سال بيايد و بگويد بيخود به سرمان زديم كه قبر حضرت زهرا(س) مخفي است. اين هم قبر ايشان!».
*از ديگر موضعگيريهاي ايشان در اين حوزه چه خاطراتي داريد؟
يك بار در عربستان ميخواستند شش تن از شيعيان را اعدام كنند كه با اقدامات آقا جلوي اين كار گرفته شد و آنها را آزاد كردند. همچنين تشرف ايشان در سال 1344 به مكه، آثار و بركات فوقالعاده زيادي داشت و مخصوصاً روي مسئولين آنجا تأثير زيادي گذاشت. آن روزها در حرم را باز نميكردند، اما به خاطر آقا شبها در حرم را باز ميگذاشتند. آقا از شهردار مدينه خواستند در فعلي قبرستان بقيع را باز كنند كه او اين امر را انجام داد. قبلاً از در پشتي وارد قبرستان ميشدند.
در آن زمان شيعه چندان قدرتي نداشت، ولي پس از اينكه آقا به حج مشرف شدند، عده زيادي كه در آنجا به محضر ايشان رسيده بودند، بعدها به ايران آمدند تا دو باره با ايشان ملاقات كنند. آقا براي اين كشورها اطلاعيههاي زيادي ميدادند و از كشورهاي مختلف هم سئوالات زيادي را دريافت ميكردند. در اين اواخر تقريباً از همه جاي دنيا از افريقا تا اروپا و امريكا به زبانهاي مختلف پيام ميآمد و از آقا استفتاء ميكردند. حجم اين نامهها و پيامها بهقدري زياد بود كه ما عدهاي را كه به زبانهاي مختلف آشنايي داشتند، استخدام كرده بوديم تا اين سئوال و جوابها را ترجمه و تنظيم كنند. رساله آقا به چهار پنج زبان زنده دنيا، غير از عربي و فارسي هم چاپ شده بود. خدا رحمت كند مرحوم حاج احمد آقا را. يك بار در سال 1370، 1371 كه به ديدن آقا آمد،به ايشان عرض كرد: «آقا! امت شما از همه پيغمبرها بيشتر شد!» در آن موقع ايشان از نظر مرجعيت تنها شده بودند و بسياري از شيعيان لبنان، عربستان سعودي، افريقا، امريكا، اروپا و كشورهاي تازه مسلمان به ايشان مراجعه و دائماً رساله ايشان را درخواست ميكردند، به همين دليل اين رسالهها به زبانهاي ديگر هم ترجمه و ارسال ميشدند. برخي ضمن استفتائاتشان از حكومتهايشان هم گلايه و مسائلي را مطرح ميكردند. آقا ضمن پاسخ به استفتائات به مسائلي از قبيل حجاب، شرابخواري و امثال اينها كه منش فكري و سياسي ايشان را نشان ميداد اشاره ميكردند.
*ايشان در باره حركتهاي انحرافي رژيم شاه هم بهسرعت عكسالعمل نشان ميدادند. از اينگونه وقايع چه خاطراتي داريد؟
همينطور است. هر گاه رژيم از دين و مذهب تخطي ميكرد و حركتي خلاف شرع انجام ميداد، آقا بلافاصله واكنش نشان ميدادند، مثلاً در قضيه تاريخ هجري به شاهنشاهي اعتراضي از كسي شنيده نشد، ولي آقا بلافاصله سخنراني و اعتراض كردند. در بحث قانون خانواده، تنها كسي كه اعلام كرد اين قانون خلاف حكم خداست، ايشان بودند. همينطور موقعي كه رژيم مقدار زيادي گوشت منجمد را كه نحوه ذبح آنها مشخص نبود وارد كرد، آقا بلافاصله عكسالعمل نشان دادند، بهطوري كه رژيم عملاً در شرايط بسيار دشواري قرار گرفت و نميدانست بايد با آن گوشت چه كند!
* به قضيه مفقود شدن امام موسي صدر و واكنش آيتاللهالعظمي گلپايگاني اشارهاي داشتيد. در اين باره توضيح بيشتري بفرماييد؟
آقا موسي شاگرد آقا بودند و نامههاي ايشان به آقا موجود هست كه ايشان را با عنوان استاد معظم و استاد مكرم مورد خطاب قرار دادهاند. هنگامي كه آقا موسي به لبنان رفتند، آقا از ايشان در موارد گوناگون، حمايتهاي جدي كردند. پس از جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل، آقا موسي براي آقا نامهاي فرستادند كه در آن نوشته بودند :ما براي ايتام اينجا امكانات و محل اسكان نداريم! آقا هم مرحوم حاجآقا مهدي، اخوي ما را به لبنان فرستادند و ايشان در آنجا زميني به مسافت 7 هزار متر مربع را كه داراي بناي خوبي بود، خريدند و در اختيار آقا موسي قرار دادند تا آنجا را تبديل به مركزي براي نگهداري از ايتام شيعيان جنوب لبنان كنند. پس از مفقود شدن آقا موسي، اداره آنجا را خواهر ايشان خانم ربابه صدر به عهده گرفتند. آقا در لبنان سه مركز ايجاد كردند كه يكي از آنها، تبديل به دانشگاه شده است. اين مراكز زير نظر مجلس اعلاي شيعه اداره ميشوند. تا زماني كه حاجآقا مهدي زنده بود، با اين مراكز ارتباط مستقيم داشتيم. در زمان حيات خود آقا هم ارتباط زياد بود، ولي در حال حاضر، متأسفانه زياد نيست.
* شما خودتان هم با امام موسي صدر ملاقاتي داشتيد؟
بله، در سال 1355، از آقا نامهاي را براي ايشان به لبنان بردم. ايشان روي كمكهاي آقا براي شيعيان محروم لبنان خيلي حساب ميكردند و مرحوم آقا انصافاً يكي از قويترين پشتوانههاي آقا موسي بودند و با اينكه اوضاع اقتصادي چندان خوب نبود، ولي در ايجاد مراكزي در لبنان در جهت حمايت و تأييد آقا موسي از هيچ تلاشي فروگذار نكردند.
*پس از مفقود شدن امام موسي صدر چه واكنشي نشان دادند؟
براي رؤساي جمهوري اغلب كشورهاي اسلامي و براي شيخ الازهر تلگرافهايي فرستادند كه متن آنها موجود است. به مناسبتهاي مختلف به حسن البكر و صدام حسين هم تلگراف ميزدند.
همانطور كه اشاره كردم،ايشان در جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل هم بسيار فعاليت كردند و در روز 21 ماه رمضان آن سال در مسجد امام مجلسي را برگزار كردند. در آن مجلس آقاي برقعي و پس از ايشان حاجآقا مهدي صحبت كردند. رژيم شاه عكسالعمل شديدي نشان داد و حتي تهديد هم كرد، ولي آقا اعتنايي به او نكردند و به مفتيهاي سوريه و مصر و رؤساي جمهوري كه در اين جنگ شركت داشتند نامه نوشتند و با باز كردن يك حساب بانكي و درخواست از مردم به كشورهاي جنگزده كمكهاي شايان توجهي كردند.
جالب است بدانيد تعبير بيداري اسلامي نخستين بار در سال 1354 در نامهاي كه آقا براي آقا موسي فرستادند به كار گرفته شد.
*اگر متن نامه را قرائت كنيد كه عيناً نقل كنيم جالب خواهد بود.
ايشان در نامهاي كه در اول دي سال 1354 خطاب به آقا موسي نوشتند، فرمودند: «با اهميت تمام، خبرهاي دردناكي را كه در لبنان واقع ميشوند پيگيري ميكنيم. توطئهاي عليه اسلام و براي محو آن و كشاندن آن به جنگي بينتيجه در كار است.» توجه كنيد اين نامه زماني فرستاده شد كه هنوز جنگ شش روزه شروع نشده بود. ايشان در ادامه مينويسند: «ما اعلام ميكنيم حوزه علميه مقدس قم با همه امكانات پشتيبان شماست. از خداي بزرگ و توانا تقاضا ميكنيم فرزندان اين ملت را به بيداري اسلامي و اتحاد كلمه در مواجهه با دشمنان اسلام و انسانيت موفق گرداند.» همانطور كه اشاره كردم ايشان براي نخستين بار از تعبير بيداري اسلامي در اين نامه استفاده كردند.
در دوم بهمن همان سال، پس از تجاوزات گسترده اسرائيل به لبنان آقا اطلاعيهاي دادند. ايشان هرگز اعلاميهها را شخصي نميكردند و همواره از سوي حوزه علميه قم و روحانيت شيعه صحبت ميكردند. طبق اسناد موجود اعلاميههايي كه ما از آقا گردآوري كردهايم، شايد هيچكسي به اندازه ايشان در محكوميت صهيونيسم اعلاميه صادر نكرده باشد.