آیت الله ضیاء آبادی: چه کنیم تا به آن صراط مستقیم برسیم؟
وارث: جلسه هفتگی درس اخلاق و تفسیر قرآن آیت الله ضیاء آبادی در مسجد علی بن الحسین علیه السلام برگزار شد.
در ادامه متن سخنان ایشان را می خوانید:
در آستانه فرا رسیدن ماه مبارک رمضان هستیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در هفته آخر ماه شعبان در مجمع عمومی مسلمین از مهاجرین و انصار، خطابه ای القاء فرمود که به نقل مرحوم سید بن طاووس در کتاب اقبال به سند خودش نقل کرده است از امام رضا علیه السلام که ایشان از اجاد گرامشان تا حضرت امیر نقل کرده اند.
که حضرت علی علیه السلام فرمودند: که روزی پیامبر اکرم ما را مخاطب خودش قرار داد و فرمود که: ای مردم! به طور قطع و مسلّم ماه خدا رو به شما آورده است . در این حدیث دوبار تأکید دارد و از لفظ "شهر الله" استفاده شده است. این ماه در تمام ایام سال بهترین ساعات و روز ها و شب ها را دارد و در این ماه خدا شما را دعوت کرده، میهمانی خداست.
خداوند شما را بر سر سفره خودش دعوت کرده است. ماه مهمان داری خداست. این ماه آنقدر محترم است که نفستان تسبیح محسوب می شود، خواب شما تسبیح است. دعای شما مستجاب است. یک آیه از قرآن در این ماه تلاوت کنید، حکم تلاوت کل قرآن را دارد.
در عبادت تفقّه لازم است. امام علی علیه السلام فرمودند آن عبادتی که تفقّه در آن نیست، ارزش ندارد. آن تلاوت قرآنی که تدبر در آن نیست، ارزش ندارد. یعنی انسان بفهمد که معنای آن عبادت چیست؟ با چه کسی راز و نیاز می کند؟ چه معنایی دارد؟ و چه نتیجه ای دارد؟
متأسفانه ما تفقّه نداریم. نماز می خوانیم اما نمی دانیم با چه کسی حرف می زنیم؟ چه می خواهیم؟ در نماز از خدا چه می خواهیم؟ " إهدنا صراط المستقیم " خدایا ما را به راه راست هدایت فرما. آن راهی که مرا به هدف و مقصد می رساند، کدام است؟
خودش جواب داده می فرماید: " الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبد الشیطان انه لکم عدو مبین وان اعبدونی هذا صراط المستقیم این راه مستقیم است بندگی کنید و همین بندگی راه مستقیم است.
بندگی این است که هر آنچه که خدا بگوید، تسلیم مطلق است و چشم می گوید و اگر غیر از این باشد، بندگی نکردی. ما بارها این را در نمازمان می گوییم اما عمل نمی کنیم، نمی خواهیم. او خدای ماست که رب العالمین است و راه را به ما گفته است که چگونه به مقصد برسیم اما ما قبول نمی کنیم.
خداوند می گوید من با شما عهد بسته ام. شما به پیمانی که با من بسته اید، عمل کنید من هم به پیمانم عمل می کنم. خدا می گوید تو با من عهد بسته ای که بنده من باشی بعد در جایی می فرماید: " ادعونی فاستجب لکم" مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را. این هم وفای به عهد من است.
اما ما اینگونه نیستیم، نمی فهمیم چه می گوییم، چه می خواهیم. خداوند از این محکم تر نمی تواند بگوید. پس از خداوند گله نکنید اگر همه چیز را به شما نمی دهد، او هر آنچه که گفت شما عمل نکردید، او نیز به هرآنچه که شما می خواهید عمل نمی کند. آیه قرآن این است.
در رابطه با روزه هم همینگونه است. می فرماید منظور تنها خوردن و نخوردن نیست. روزه این است که زبان و چشم و گوشت همه روزه دارد باشند و اینگونه روزه درست است. روزه هم عوام دارد، هم خواص و هم أخص خواص. روزه عوام همین است که گرسنه ماندن است.
اما روزه خواص اینگونه نیست، آنها مراقبند که گوش و چشم و زبانشان همه روزه دار باشد. از این بالاتر هم اخص خواص است. آنها کلاً غیر خدا در دلشان راه نمی دهند. مثل حضرت علی علیه السلام. اما حداقل را رعایت کنیم حداقل این است که گوش و چشم و زبانمان روزه دار باشد. اگر عمل کردیم، به مراتب بالاتر هم می رویم.
اگر همین زبان را نگه داریم، خیلی کار کرده ایم چون همین زبان کار انسان را خیلی عقب می اندازد. همه کارهایمان باید قربة الی الله باشد. اگر می خواهیم به خدا نزدیک شویم، باید تمام اعمالمان قربة الی الله باش. جان و روح من باید به خدا نزدیک شود، از جهت صفات.
خدا از هر عیبی منزه است و به هم کمالی متصل است. کاری کن که جان و روحت کم کم به خدا نزدیک شود. از رذایل دور شو و به فضایل نزدیک شو. مراحل سیر انسان از خاک شروع شده است جلو می رود تا به مقامی برسد که از فرشتگان بالاتر می رود و به لقاء الله می رسد، به دیدار خدا می رسد. ما چقدر بزرگ هستیم.
خدا در سوره انشقاق می فرماید: يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيه.
با من باش ای انسان من تو را با خودم ساخته ام. و بخشی از این راه انسان با جمادات و حیوان همراه بوده است و راه را با آنها پیموده تا جایی که انسان شده است و با مرکب دیگری به نام عقل باید راه طاعت و بندگی را بپیماید تا کم کم نورذانیت او بیشتر شود تا به الله نزدیک شود.
ما می خواهیم نورانیتمان بیشتر شود و به خداوند نزدیک شویم وظیفه این است. باید جانم را طوری منظم کنم که نورش بیشتر شود تا به نو خداوند برسم" الله نور السماوات و الارض"
پیغمبر هم نور است می فرماید پیغمبر من تو را چراغ روشنگر قرار دادم. چراغ تا خودش روشن نباشد، روشنگری نمی کند، پیامبر صلی الله علیه واله وسلم نور بودند و روشنگری کردند.
قرآن هم نور است. خدا می خواهد با این نورها ما را هم نور کند. اگر در ظلمت هستیم، خودمان در ظلمت گیر کرده ایم. در سوره حدید می فرماید: خواهید دید آن روز که مؤمنین و مؤمنات نور شده اند و محشر را روشن کرده اند.
انسان مؤمن در این دنیا در پرتو ایمانش محیط زندگی خود و خانواده اش را روشن می کند. همین مؤمنی که در دنیا روشنگر است، در آخرت نیز محشر را روشن می کند. از آن طرف هم مردمی که در دنیا در هوس هایشان دست و پا زدند، در آخرت هم گدایی می کنند و دست گدایی به سوی مؤمنان دراز کرده اند. مؤمنین به آنها می گویند من این نور را از دنیا آورده ام.
در قرآن در سوره مطففین داریم که مفسدین در دنیا از مؤمنین می خندند و مسخره می کنند اما در آخرت برعکس می شود و مؤمنین خوشحال هستند. اشخاص مفسد و کفار در دنیا با ظلمت زندگی می کنند، با ظلمت می میرند و در آخرت هم در ظلمت هستند.
در این دنیا است که چهره واقعی افراد مشخص نمی شود و در روز قیامت با چهره های اصلی شان وارد می شوند. در دنیا خداوند لطفی کرده به ما که هره واقعی مان مستور است.
یکی از فضلای نجف شاید 40 سال پیش، می فرمود که من در نجف خدمت یک عالم بزرگواری بودم که از فضلا بود. دیدم که وقتی می خواهد برای خودش دعا کند، تعبیری را در مورد خودش بکار می برد که برایم عجیب بود. او می گفت خدایا این الاغ را آدم کن!
من تعجب می کردم و این جمله را در تمام نشست و برخاست هایش بکار می برد. تا روزی از ایشان پرسیم که چرا در مورد خودتان اینگونه می گویید؟ پس از اصرار فراوان گفتند حال که اصرار می کنی به تو می گویم که برایت آموزنده باشد. زمانی در نزد یکی از اساتید که از اعظم فضلا بودند، بودم گاهی می دیدم حالت خاصی دارد و آن اینکه هرگاه به حرم می رود به حالت عادی می رود اما در هنگام بازگشت عبایش را بر سر می کشد و به سرعت در کوچه ها به سمت خانه می رفت.
روزی از ایشان علت حالشان را سوال کردم ، پس از اصرار فراوان به من گفتند که من وقتی که به حرم می روم مورد لطف خاص امام قرار می گیرم، حال خاصی برای من پیدا می شود که گویی پرده ها کنار می رود و چهره ها را می بینم، چهره های برزخی را می بینم و اذیت می شوم و به این دلیل برای اینکه چهره های اطرافیان و دوستانم را نبینم، عبا را بر سر می کشم و به سرعت باز می گردم.
در خانه خودم غذایی می خورم و به حال عادی باز می گردم. از ایشان پرسیدم مرا چگونه می بینید؟ و پس از اصرار فراوان به من گفتند که تو را مثل الاغ دیدم! به این علت است که من هیشه این دعا را می کنم.
خداوند به ما لطف کرده است که پرده ها را انداخته و چهره های ما مشخص نیست.
/س113