حجت الاسلام خزاعی: خدا قلب چه مؤمنانی را به واسطۀ ایمانشان امتحان کرده است؟

کد خبر: 20153
مراسم شب شهادت امام باقر علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام خزاعی و مداحی حاج نریمان پناهی، کربلایی حسین طاهری و کربلایی امیر طلاجوران در هیئت فدائیان حضرت زهرا سلام الله علیها برگزار شد.

وارث: مراسم شب شهادت امام باقر علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام خزاعی و مداحی حاج نریمان پناهی، کربلایی حسین طاهری و کربلایی امیر طلاجوران در هیئت فدائیان حضرت زهرا سلام الله علیها برگزار شد.

در ادامه متن سخنان حجت الاسام خزاعی را می خوانید: 

ماه ذی الحجه ماهی است که مقدمه سازی می کند برای آماده شدن ما تا محرم، یکی از این مقدمه سازی ها هم شهادت امام محمد باقر علیه السلام است زیرا حضرت باقر علیه السلام در کربلا حضور داشتند هرچند خردسال بودند اما حضور داشتند و بسیاری از روایات هم برای کربلا از ایشان نقل شده است.

در کتاب شریف بحارالانوار هشتاد روایت با این مضمون و در اعمالی چیزی نزدیک به شصت روایت، در کتاب شریف کافی ده روایت و در کتب متفاوت روایت هایی با این مضمون زیاد نقل شده است. حضرت فرمودند که امر ما اهل بیت یک پیچیده ای است که پیچیده تر شده است یعنی چه یک پیچیده ای که پیچیده تر شده است؟ شما یک زندانی در زندان بزرگ را تصور بکنید در همین زندان او را به انفرادی می برند، یعنی محدود تر می شود در همان انفرادی هم غل و زنجیرش می کنند بازهم محدود تر می شود، پیچیده ای که پیچیده تر شده است یعنی این. حضرت علیه السلام در ادامه می فرمایند و این امر ما را سه دسته بیشتر درک نمی کنند، یک انبیایی که صاحب رسالت هستند. دو ملائکه ای که مقرب باشند، ملائکۀ مقرب 4ملک بیشتر نیستند، جبرائیل، اسرافیل، میکائیل، عزرائیل. سه مؤمنانی که خدا قلبشان را با ایمان امتحان کرده است. پس حقیقت این است که ما امر اهل بیت را نمی فهمیم، زیاد به خودمام مغرور نشویم که ما اهل بیت را می شناسیم و معرفت اهل بیت را درک می کنیم. بد به حال کسی که فکر می کند نسبت به امام حسین علیه السلام معرفت دارد، بد به حال کسی که فکر می کند امیرالمؤمنین علیه السلام را می شناسد ما ذره ای هم از امیرالمؤمنین نمی شناسیم زیرا که دست یافتنی نیستند. این روایت را بارها شنیده ایم که پیامبر صل الله علیه و آله فرمودند علی جان کسی تو را نشناخت جز من و خدا و نفر سومی هم ندارد، من را کسی نشانخت جز تو و خدا، و خدا را کسی نشناخت جز من و تو.

پس دستۀ سوم یعنی مؤمنانی که خدا قلبشان را به واسطۀ ایمان امتحان کرده است چه کسانی هستند؟ قبر بنی هاشم علیه السلام است که نه نبی است، نه ملک، اما امر اهل بیت علیه السلام را بسیار بهتر از حضرت آدم دریافته است. نشانه اش چیست؟ معصوم علیه السلام مگر می تواند راحت به کسی بگوید جانم به فدایت؟ امام حسین علیه السلام به قمر بنی هاشم علیه السلام می گوید جان من حسین، حجت خدا، به فدای تو. این خیلی چیز بزرگی است، برای اینکه قمر بنی هاشم امر اهل بیت را فهمیده است. حضرت زینب کبری سلام الله علیها، حضرت علی اصغر علیه السلام اینها امر اهل بیت علیه السلام را فهمیده اند.

پس ما در این سه دسته نیستیم و ذره ای به کنه وجودی اهل بیت علیهم السلام نمی رسیم. در کتاب شریف بصائر الدرجات که خوب است حتما مطالعه بکنید روایتی آمده است که جمعی نزد امام حسین علیه السلام آمدند بزرگ آنها به حضرت گفت یا ابا عبدالله ما بسیار در معرفت شما و پدر بزرگوار شما امیرالمؤمنین علیه السلام و مادرتان صدیقۀ کبری سلام الله علیها و رسول اکرم صل الله علیه و آله تفکر کرده ایم و روایت های بسیاری خوانده ایم اما یک جایی به بن بست رسیدیم و دیگر نمی توانیم بفهمیم که شما چه کسی هستید؟ خودتان برای ما فتح باب بکنید.حضرت فرمودند که شما قابلیتش را ندارید به یک نفر شما می گویم اگر توانست دوام بیاورد برای بقیه هم می گویم. کسی که بزرگ اینها بود و بسیار در فضائل اهل بیت تحقیق و مطالعه کرده بود نشست و بقیه رفتند. قوم تعریف می کنند که سیدالشهدا علیه السلام شروع کرد به سخن گفتن و ما دیدیم که اون فرد بعد از شنیدن چند جمله از امام علیه السلام تمام موهای پشت سر و صورتش شروع شد به سفید شدن و پیر شد. حضرت فرمودند که من گفتم که شما قابلیت شنیدن این ها را ندارید و من تازه درحال مقدمه سازی بودم. به همین دلیل ما معرفت اهل بیت را درک نمی کنیم، مقدمه اش را هم ما درک نمی کنیم. سیدالشهدا فرمودند خدا به او رحم کرد که فراموشی به او دست داد و الا تا چند لحظۀ دیگر دق می کرد و می مرد.

در جلد یازدهم بحار الانوار این روایت آمده است که آن جائی که دستور سجدۀ ملائکه به حضرت آدم آمد در نجف بود. آدم ابوالبشر با خاک نجف آفریده شد به حرمت بدن مبارک علی علیه السلام است که آن خاک قیمت دارد. اولین جائی که خداوند متعال عبادت شد همان دستور سجده بود، بهشتی که آدم در آنجا زندگی می کرد نجف بود.

روایتی در کتاب کفایه الطالب از کتب اهل سنت آمده است در صفحۀ 103 این روایت آمده است که یک روز پیامبر صل الله علیه و آله در داخل مسجد نشسته بود جبرائیل علیه السلام با تیپ خاصی آمد، جبرائیل گفت یا رسول الله خدا دستور داده است به ازدواج علی علیه السلام و زهرا سلام الله علیها. پیامبر اکرم صل الله علیه و آله خندیدند و گفتند چه جشنی از این بالاتر، حضرت پرسیدند کی و کجا؟ جبرائیل گفت بیست و چهارم ماه رمضان در سرزمین افیح داخل بهشت. حضرت فرمودند چه کسانی دعوت هستند؟ جبرائیل گفت صد و بیست و چهار هزار پیغمبر و خانوادۀ صالحشان، عابدین و صالحین و ملائکه.

روز بیست و چهارم رمضان داخل بهشت رفتند و حوری های بهشتی حضرت زهرا سلام الله علیها را برای زینت کردن بردند و بر تخت بهشتی نشاندند، علی علیه السلام آمد با پیراهن و عمامه و عطر بهشتی بر تخت نشستو خداوند متعال به جبرائیل گفت ای جبرائیل بگو خدا خواستگاری می کند برای علی از زهرا. ولی حضرت علی علیه السلام خداوند است. علی علیه السلام انقدر عظمت دارد که خدا برایش خواستگاری می کند زیرا حضرت علی علیه السلام به خاطر حیایی که داشتند یک بار هم خواستگاری حضزت زهرا سلام الله علیها نرفتند، علی علیه السلام که در جنگ گردن سه هزار نفر را یک تنه می زند هنگام عروسی که می شود از خواستگاری کردن حیا می کند. خداوند متعال می گوید جبرائیل بگو من به عنوان ولی و سرپرست زهرا اجازه دادم.

نتیجه گیری کلی اینکه ما ذره ای از معرفت اهل بیت علیهم السلام را هم نداریم.

در ادامه این مراسم؛ ذاکرین اهل بیت علیه السلام حاج نریمان پناهی، کربلایی حسین طاهری و کربلایی امیر طلاجوران به مداحی و روضه خوانی پرداختند.

کلیک کنید

/م.ق106