من دارم از روی این کاناپه شیعه بلند می شوم ...
وارث: استاد انصاریان تعریف میکرد: در پاریس با کشیش یک کلیسا ملاقات داشتیم، مریض هم بودم ولی نگذاشتم بفهمد مریض هستم . با این که درد میکشیدم، خیلی با نشاط مقابلش نشستم، گفت من سؤالاتی راجع به مکتب اهل بیت علیهمالسلام دارم، کشیش باسوادی بود. به او گفتم مکتب اهلبیت علیهمالسلام بر اساس این چند اصل استوار است: علم، دلیل، محبت، حوصله و صبر و بردباری و حکمت.
چهار ساعتی که با او صحبت کردم و سؤالهایش تمام شد، دستش را دو طرف کاناپه گذاشت و هنگام نیمخیز شدن گفت: آقای انصاریان! من دارم از روی این کاناپه، #شیعه بلند میشوم و در دل خودم اسمم، را محمد گذاشتم؛ الان به شما قول قطعی میدهم هر کسی از طریق کلیسا در پاریس با من ارتباط داشته است، دارم میروم با مکتب اسلام و اهلبیت علیهمالسلام آشنایشان کنم.
سه بار من را بغل گرفت و بوسید و تا دم در رفت و دوباره برگشت و من را بغل گرفت و گفت: مثل اینکه قدرت خداحافظیکردن با شما را از دست دادهام! این نتیجه حوصله و صبر بود.
/1102101305
چهار ساعتی که با او صحبت کردم و سؤالهایش تمام شد، دستش را دو طرف کاناپه گذاشت و هنگام نیمخیز شدن گفت: آقای انصاریان! من دارم از روی این کاناپه، #شیعه بلند میشوم و در دل خودم اسمم، را محمد گذاشتم؛ الان به شما قول قطعی میدهم هر کسی از طریق کلیسا در پاریس با من ارتباط داشته است، دارم میروم با مکتب اسلام و اهلبیت علیهمالسلام آشنایشان کنم.
سه بار من را بغل گرفت و بوسید و تا دم در رفت و دوباره برگشت و من را بغل گرفت و گفت: مثل اینکه قدرت خداحافظیکردن با شما را از دست دادهام! این نتیجه حوصله و صبر بود.
/1102101305