حکم های گوناگون امام علی(ع) برای یک جرم
وارث: دوران کوتاه حکومت امام علی(علیه السلام) بهترین مصداق برقراری عدالت در جامعه اسلامی میباشد. عدالتی که همگان را برابر ساخت و حقوق را به تساوی تقسیم نمود. جامعهای که در آن سیاه و سفید، عرب و عجم، با یکدیگر تفاوتی نداشتند. هر کس میتوانست به راحتی حقوق خویش را دریافت کرده و بدون دغدغه به امرار معاش پردازد. سیره امام علی (علیه السلام) بهترین الگو برای هر انسانی است که میخواهد عادلانه زندگی نماید. بدین منظور در این مجال به بیان نمونه ای از قضاوت های امام علی(ع) پرداخته ایم که در ادامه می خوانید؛
پنج نفر را در حال زنا گرفته نزد خلیفه دوم آوردند، عمر دستور داد بر همه آنها حد جاري کنند، اتفاقا امیرالمومنین علیه السلام در آنجا حاضر و به قضیه ناظر بود، پس به خلیفه دوم رو کرده، فرمود: این حکم که درباره آنان گفتی صحیح نبود.
خلیفه دوم گفت: پس خودتان بر آنان اقامه حد کنید.
امام علیه السلام یکی را پیش کشیده گردنش را زد و دومی را سنگسار نمود و به سومی صد تازیانه زد و به چهارمی پنجاه تازیانه، و پنجمی را فقط چند تازیانه. عمر در حیرت شده و مردم نیز در شگفت.
خلیفه دوم گفت : یا اباالحسن! بر پنج نفر که همگی مرتکب یک جرم شده بودند هیچ حد مختلف جاري کردي؟
آن حضرت علیه السلام فرمود: اما نفر اول که گردنش را زدم کافر ذمی بود که از شرایط ذمه خارج شده و حکمش کشتن است؛ و نفر دوم که او را سنگسار کردم خودش زن داشت و زنایش محصنه بود و حکمش سنگسار است؛ و نفر سوم که به او صد تازیانه زدم زن نداشت و نفر چهارم که به او نصف حد زدم غلام بود و حکمش نصف حد است؛ و نفر پنجم که او را تعزیر نمودم دیوانه بود و حدي نداشت ولیکن لازم بود به چند تازیانه تنبیه شود.
بالمناسبه نقل می شود که: عبدالرحمن بن حسان بن ثابت و عبدالرحمن بن حکم بن ابی العاص یکدیگر را به زنا متهم کردند، ماجرایشان به معاویه رسید. معاویه به فرمانبردار خود، مروان دستور داد تا آنان را تنبیه کند. مروان، عبدالرحمن بن حسان را هشتاد تازیانه زد، و عبدالرحمن بن حکم را بیست تازیانه، بعضی به عبدالرحمن گفتند: این تبعیضی که مروان بین تو و بردارش روا داشته فرصتی است که مراتب را به معاویه گزارش کرده تا مروان را مجازات کند. عبدالرحمن بن حسان در پاسخ آنان گفت: به خدا سوگند چنین نخواهم کرد؛ زیرا مروان به من حد مردان آزاد زده و برادرش را نصف حد برده، و با اشاعه این سخن، دل مروان را به درد آورد!
/ص121