«عُجب در عبادت» به روایت شهید دستغیب
یکی از نکوهیدهترین رذایل اخلاقی، عجب و خودپسندى است که در روایات اسلامی بیان شده است: عجب طاعات را فاسد و عبادات را از مرحله قبولى حق دور مىکند، عُجب انسان را تا مرز کفر مىبرد و گناهان را با همه سنگینى که بر آنها مترتب است از یاد برده و ارتکابش را براى انسان آسان میکند. مطلبی که در ادامه میخوانید گفتاری است از آیتالله شهید دستغیب درباره عُجب و خودپسندی!
از جمله گناهان قلبی و بیماریهای درونی، «عجب (خودبینی)» است. و حقیقت «عُجب» آن است که شخص، خود را بیعیب و نقص ببیند و از اینکه در کمال و نعمت است؛ خود را بزرگ بداند؛ به این ترتیب که آن کمال را از خودش ببیند نه از خدا و به آن تکیه کرده، دلشاد باشد به طوری که برطرف شدن آن نعمت از خاطرش نگذرد تا بترسد.
عُجب، در عبادت آن است که شخص، عبادتی را که انجام داده از خودش ببیند نه از توفیق خداوند، پس خود را به سبب انجام آن، بزرگ بیند چون کار بزرگی به خیالش کرده و به آن عبادت، دلشاد باشد و دیگر خود را (به سبب آن عبادت) به درگاه خداوند مقصر نبیند.
از چیزهایی که مانع عُجب انسان میشود، اندیشه کردن در ارزش کردارش است؛ مثلاً اگر شبی را تا صبح نخوابید و به عبادت سرگرم شد اگر بخواهد ارزش این بیداری را تعیین کند باید ببیند به پاسبانان و شبگردان که تا صبح بیدار و به نگهبانی مشغولند چه مقدار میپردازند یا کسی که در روز یک ساعت نماز میخواند باید دید به کارگری که از صبح تا غروب کار میکند چقدر میدهند به همان میزان ارزش عمل یک ساعت را معین کند یا کسی که مقداری از مالش را در راه خدا میدهد، ببیند اگر به این مبلغ با مردم معامله میکرد چقدر جنس به او میپرداختند و همچنین کارهایی دیگر.
آنگاه به خود برگردد ببیند از این عمل که ارزش و ناچیز توقع ثواب باقی و بهشت خدایی و سعادت بیپایان را میخواهد، آیا اگر جز فصل و کرم الهی نباشد، چنین توقعی احمقانه نیست؟
هدفی را که انسان را در نظر داشت اگر برای رسیدن به آن تلاش و جنبش کرد مقدماتش را فراهم نمود معلوم میشود امید و رجا دارد چون امیدوار است آن را میطلبد و دنبال میکند «دلیل الرجاء الطلب». مثلا زارع وقتی هدفش به دست آوردن گندم است اگر امید و رجای گندم دارد تخم میکارد شخم و آبیاری میکند مقدمات کار را فراهم مینماید.
یا مثلاً کسی که هدفش سوداگری و تجارت است برای منفعت بردن، زحمت میکشد از این شهر جنس میخرد به آن شهر میبرد این نشانه امید و رجاست.
اما غرور در این مثالها، طمع بهره بردن و خرمن برداشتن است بدون اینکه تخم بکارد امید منفعت بردن بدون تجارت، از این بدتر عقبگرد نسبت به هدف، به جای اینکه به سمت شرق برود به غرب میرود.
بنابراین غرور آن است که انسان هدفی را در نظر بگیرد و انتظار رسیدن به آن را داشته باشد بدون آنکه برای رسیدن به آن تلاش کند.