حجت الاسلام رضوانی: "عجب" آفت عبادت و بندگی است
وارث: عزاداری شهادت حضرت زینب سلام الله علیها با سخنرانی حجت الاسلام شیخ مهدی رضوانی و مداحی حاج حسن خلج و حاج سعید محمدی در هیئت خیمه گاه کربلا برگزار شد.
در ادامه خبر متن سخنان شیخ مهدی رضوانی را می خوانید:
حضرت جبرئیل زیارت عاشورا را بر پیامبر صلی الله علیه و آله وحی کرد. زیارت عاشورا حدیث قدسی است پس ما اجازه نداریم چیزی به آن اضافه یا کم کنیم، گناه کبیره است.
هر وقت هرجا گیر کردی از صبر و صلات کمک بگیر. صلات را هم به نماز و هم دعا تعبیر کرده اند. صبری که در قرآن خیلی به آن اشاره شده است. صبری که در تشیع، الگو و مظهرش حضرت زینب سلام الله علیهاست. در آیات متعدد قرآن سفارش به صبر شده است: إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ1؛ در این آیه می فرماید انسان خسران میبیند. هر کس صبر نکند دچار خسران در دنیا و آخرت می شود. پس صبر مقوله ی بسیار مهم و تاکید شده است.
امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف درباره ی کتاب شریف اصول کافی فرمودند: اصول کافی برای شیعه کافی است. در اصول کافی روایتی وجود دارد که از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدند تعریف صبر چیست؟ ایشان فرمود سه قسمت از صبر را که بگویم معنای صبر را متوجه می شوید.
صبر اول، صبر در گناه است. اینکه انسان در مقابل معصیتی قرار بگیرد و در مقابلش ترمز کند و به سمت گناه نرود. خدا یک حدودی دارد. حد و مرز خداست. : وَمَن يَعْصِ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا2؛و هر که از خدا و رسولش فرمان نبرد و از احکام او تجاوز کند ، او را داخل در آتش کند و همواره در آنجا خواهد بود. حدود خدا مشخص است. تقوا یعنی ترمز، یعنی وقتی به حدود مرزها رسیدی نزدیکش نشوی و ترمز کن. اگر از مرز خدا رد شدیم چه کنیم؟ تقوا و توبه. توبه آن است که اگر زورت به نفست نرسید و مرز خدا را رد کردی، سریع توبه کن و به مرزهای الهی برگرد.
رزق های معنوی متقین
خدا می فرماید تو تحمل و صبر کن تا ببین چه چیزهایی به تو خواهم داد. یک سری چیزهاست که خدا فقط به متقین می دهد. قرآن فقط برای هدایت متقین است. ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ3؛ بدون شک این کتاب برای هدایت متقین آمده است. کسانی که حدود الهی را رد نکرده اند.خدا قوم ظالم را هدایت نمیکند. تو تقوا داشته باش، هیچ جا نمی گذارم گیر کنی، همیشه راه خروج برایت می گذارم. وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجعَل لَهُ مَخرَجًا4؛ دومین ویژگی که خدا به متقین عطا می فرماید: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِن تَتَّقُوا اللَّهَ يَجعَل لَكُم فُرقانًا5؛ فرقان جداکننده حق از باطل. یعنی یک سری معیار به شما می دهد میفهمی حق کدام است . باطل کدام است. در فتنه ها گیر نمی کنید. خدا می فرماید تو تقوای الهی داشته باش از جایی که فکر نمی کنی رزق و روزی می دهد. وَيَرزُقهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ6
دومین نوع صبر، صبر در طاعت و عبادات و صبر در بندگی است که بسیار سخت است. ایوب پیامبر را همه به صبر می شناسیم. در یک بیماری تک تک بچه هایش از بین رفتند ولی او صبر کرد. در یک اتفاقی خانه و زندگی اش آتش گرفت ولی باز هم شکر خدا کرد. در یک اتفاق به انواع بیماری و مرضها مبتلا شد و باز هم صبر کرد. تا اینکه در یک ماجرایی پچ پچ مردم شروع شد. حرفهای درگوشی بین مردم شروع شد که ببینید ایوب پیامبر چه خطایی کرده که انواع بلاها به او نازل می شود. تا اینکه به خدا عرضه داشت همه ی مصیبت ها را تحمل کردم، اما پای آبرو وسط آمد من نمی توانم تحمل کنم. از جانب خدا خطاب آمد که ایوب در مصائب قبلی تو صبر کردی یا ما توفیق صبر را عطا فرمودیم؟ ایوب به خودش آمد و از خدا عذرخواهی کرد. توفیق هر چیزی را خدا باید بدهد. باید از خدا بخواهید. از خدا بخواهید در طاعت به شما صبر بدهد.
"عجب" آفت عبادت و دینداری
یک رذیله ی اخلاقی که خاص مومنین و مومنات است، عجب و خود بینی است. آفت عبادت و دین است. حتی پیغمبران هم دچارش شدند. حضرت موسی علیه السلام بی واسطه با خدا حرف میزد. اما بادی به غبغبش انداخت و از ذهنش گذشت که بهتر از او کسی نیست. البته به زبان نیاورد. خداوند به جبرئیل فرمود برو ای نبنده را دریاب تا هلاک نشده است. جبرئیل به حضرت موسی علیه السلام فرمود باید به محضر حضرت خضر نبی بروی تا به رشد برسی. حضرت خضر به او گفت شرطی دارد که هر کاری کردم چون و چرا نیاوری.
از آفات عبادات عجب است. باید صبر در عبادت کنیم. نوعا وقتی یک مقداری از عبادتمان می گذرد، ادبیاتمان با خدا و اهل بیت علیهم السلام تغییر می کند. از ادبیات خاضعانه و خاشعانه به ادبیات متوقعانه و طلبکارانه تبدیل می شود. إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا7؛
استقامت باید داشته باشید. تو نوکری به شرط مزد مکن * که خواجه خود روش بنده پروری داند. با زبان طلبکارانه با خدا حرف نزنید. تو عبادت می کنی که روز به روز خضوع و خشوعت بیشتر شود. باید شکسته شوی. اگر دیدی عبادتت گردنت را بلند کرده و متوقع شدی بدان دچار عجب شده ای. حساب و کتاب خدا با بنده اش تفاوت دارد.
ایوب پیامبر اگر صبر کرد چون خدا خواست. در روایت دیگر داریم بعضی از بنده ها را که تصمیم می گیرند در بندگی خوب پیش بروند، البته قبل از آن هم بنده ی خوبی بوده اند اما تصمیم می گیرند بهتر شوند. ولی بعد از آن ادبیاتش تغییر می کند و عجب به سراغش می آید، خدا کاری می کند تا دچار خواب شود مثلا نماز شب که نخوانده، نماز صبح را هم قضا می کند. تا خودش را تنبیه و سرزنش می کند و خودش را در درگاه خدا می شکند، خدا او را دوست دارد می فرماید حالا قشنگ و بنده ی من شدی.
اگر نوکر امام حسین علیه السلام هستی آمدی به درگاهش ولی چیزی ندیدی مایوس و ناامید نشو. حافظ خیلی زیبا می فرماید:
دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران
پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد
سوی من وحشی صفت عقل رمیده
آهوروشی کبک خرامی نفرستاد
دانست که خواهد شدنم مرغ دل از دست
وز آن خط چون سلسله دامی نفرستاد
حافظ به ادب باش که واخواست نباشد
گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد.
حکایت شیخ ارده شیره
در قم شیخی بود معروف به شیخ ارده شیره. جهت معروف شدن به این نام بود که او به ارده شیره بسیار علاقه داشت. آدم فقیری بود و خانه و منزلی نداشت. در حقیقت تارک دنیا بود. یک شب در زمستان در میان مقبره میرزای قمی در قبرستان شیخان خوابید. صبح که برای نماز بلند شد دید برف زیادی آمده و پشت در را محکم گرفته. شیخ هر کاری کرد در باز نشد و در میان مقبره ماند. از طرفی وسیله وضو حتی وسیله تیمم هم نبود چون مقبره با گچ و سیمان و سایر مصالح ساختمان پوشیده شده بود. نزدیک طلوع آفتاب شد دید نمازش قضا می شود با همان حال بدون وضو و تیمم صحیح نماز را خواند.
بعد از نماز رو کرد به طرف آسمان و دست ها را بلند نمود و به شوخی به خداوند عرض کرد: خدایا تا به حال تو به من هر چه دادی من چیزی نگفتم قبول کردم. گاهی نان و پنیر دادی قبول کردم. گاهی نان و ارده شیره دادی شکر کردم گاهی هم نان دادی اصلا خورش ندادی باز هم قبول کردم پس خدایا تو هم امروز این یک نماز بی طهارت مرا قبول کن و مرا مواخذه نکن.
بعد از وفات شیخ یکی از دوستان صالحش او را در خواب دید و پرسید خدا با تو چگونه رفتار کرد؟ گفته بود: خدا مرا به واسطه همان یک نماز بخشید.
صبر در مصیبت
سومین صبر، صبر در مصیبت است. اینکه انسان در مصیبت ها صبر کند. نقل است در جنگ تبوک که حضرت علی علیه السلام و پیامبر صلی الله علیه و آله در ان شرکت نداشتند. پیامبر صلی الله علیه و آله در منبر اخبار جنگ را به مردم می رسانند، توسط حضرت جبرئیل. الان فلان نقطه از دست دشمنان در آمد، فلان دشمن کشته شد. در این لحظه امیرمومنان علیه السلام وارد مسجد شد. حضرت به او فرمود: علی جان! برادرت جعفر ابن ابی طالب به شهادت رسید. خدا در عوض دو دستی که در راه خدا از دست داده است، دو بال به او میدهد که در پهنای بهشت و آسمان پرواز می کند. حضرت از مسجد بیرون رفتند و فرمودند: انا لله و انا الیه راجعون، این دعا بود و هنوز آیه نشده بود. در همین لحظه جبرئیل این آیه را به پیامبر صلی الله علیه و آله وحی فرمود: وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ × الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَيْهِ رَاجِعونَ8؛ البته شما را به اندکی ترس و گرسنگی و بينوايی و بيماری و نقصان در محصول می آزماييم و شکيبايان را بشارت ده.
آفرین به بندگانی که صبر می کنند، کسانی که تا مصیبتی به آنها وارد می شود می گویند: انا لله و انا الیه راجعون؛ یعنی حضرت علی علیه السلام. امام حسین علیه السلام می فرماید: هرکس مصیبتی به او وارد شد و استرجاع کرد یعنی گفت: انا لله و انا الیه راجعون؛ ثواب یک هزار شهید در راه خدا و در رکاب پیامبر صلی الله علیه و آله را در پرونده ی اعمالش را می نویسند و بعدها هر موقع یاد آن مصیبت افتاد و استرجاع کرد مجدد ثواب برایش می نویسند.
پی نوشت:
1- سوره العصر آیه 3
2-سوره نسا آیه 14
3- سوره بقره آیه 2
4- سوره طلاق آیه 2
5- سوره انفال آیه 29
6- سوره طلاق آیه 3
7- سوره فصلت آیه 30
8- سوره بقره آیه 155 و 156