نقش ایمان به حقیقت هستی و باورهای دینی در اخلاق اداری

کد خبر: 26050
امیرالمؤمنین(ع) به صراحت رفتار و کردار مبتنی بر اخلاق اداری را بر یاد معاد بنیان و به مالک سفارش می‌کند که بازگشت به سوی پروردگار را بسیار به یاد آورد تا بتواند به درستی عمل کند و از ستمگری و تندی خود را به دور نگه دارد.
وارث: نهج‌البلاغه بی‌تردید پس از قرآن کریم گرانقدرترین و ارزشمندترین میراث فرهنگی اسلام است، این کتاب مجموعه‌ای است به ابعاد وجودی یک انسان کامل، زیرا نازلات و صادرات وجودی است که والاترین وجود پس از پیامبر اکرم(ص) است، در واقع نهج‌البلاغه پر کننده خلأهای عمیق فکری، اجتماعی و سیاسی و پاسخگوی مسائل و مشکلات گوناگون مسلمانان و جوامع بشری در همه زمان‌ها و در تمام مکان‌هاست. بر آن شدیم در سلسله گزارش‌هایی به جایگاه اخلاق اداری از منظر کلام امیرالمؤمنین(ع) به روایت نهج‌البلاغه از کتاب «ارباب امانت» نوشته مصطفی دلشاد تهرانی بپردازیم که بخش نخست آن در ادامه می‌آید: *نقش  ایمان به حقیقت هستی و باورهای دینی در اخلاق اداری در اندیشه توحیدی امیرالمؤمنین(ع) ایمان به حقیقت هستی و باورهای دینی در اصلاح اخلاق اداری نقش مبنایی دارد و از این رو آن حضرت در فرمان‌های حکومتی و دستورالعمل‌های اداری خود، بر یاد حق و و یاد معاد تأکید می‌فرماید و کارگزاران و کارکنان دستگاه اداری را با توجه بخشیدن به حاضر و ناظر حقیقی و یادآوردن حسابرسی دقیق الهی به پایبندی به اصول اخلاق اداری فرا می‌خواند، آنکه به خدای متعال ایمان دارد و خود را در محضر او می‌بیند، بی‌گمان پایبند آداب اخلاقی و رفتار انسانی می‌شود. آنکه معاد را باور دارد و حساب و کتاب دقیق الهی را بر کردار و رفتار خود حاکم می‌داند، بی‌گمان به آنچه از او صادر می‌شود، توجهی دقیق می‌نماید که حسابرسی آن عالم را از حسابرسی‌های این عالم به مراتب سخت‌تر می‌داند. امیرالمؤمنین در آغاز عهدنامه مالک اشتر با یادآوری باورهای والای ایمانی، مالک را در کارگزاری راه‌ می‌نماید تا اخلاق اداری بر مبانی اساسی در او جلوه کند: «اَمَرَهُ بِتَقْوَى اللّهِ، وَ ایثارِ طاعَتِهِ، وَ اتِّباعِ ما اَمَرَ بِهِ فى کِتابِهِ، مِنْ فرائِضِهِ وَ سُنَنِهِ الَّتى لایَسْعَدُ اَحَدٌ اِلاّ بِاتِّباعِها، وَ لایَشْقى اِلاّ مَعَ جُحُودِها وَ اِضاعَتِها; وَ اَنْ یَنْصُرَ اللّهَ سُبْحانَهُ بِقَلْبِهِ وَ یَدِهِ اِلاّ مَعَ جُحُودِها وَ اِضاعَتِها وَ اَنْ یَنْصُرَ اللّهَ سُبْحانَهُ بِقَلْبِهِ وَ یَدِهِ وَ لِسانِهِ، فَاِنَّهُ جَلَّ اسْمُهُ قَدْ تَکَفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ، وَ اِعْزازِ مَنْ اَعَزَّهُ وَ اَمَرَهُ اَنْ یَکْسِرَ نَفْسَهُ عِنْدَ الشَّهَواتِ، وَ یَزَعَها عِنْدَ الْجَمَحاتِ فَاِنَّ النَّفْسَ اَمّارَةٌ بِالسُّوءِ اِلاّ ما رَحِمَ اللّهُ». او را فرمان مى‌دهد به تقواى الهى و مقدم داشتن طاعت خدا و پیروى آنچه را که خداوند در کتابش از واجبات و سنت‌هاى خود امر فرموده که کسى جز به پیروى آن‌ها خوشبخت نمى‌شود و جز به انکار و ضایع کردن آن‌ها بدبخت نمى‌شود و دیگر آنکه خداوند سبحان را به قلب و دست و زبانش یارى کند، زیرا خداوند یارىِ یارى کننده خود، و عزت آن کس را که او را عزیز بدارد ضامن شده، او را دستور مى‌دهد که نفس را به وقت خواسته‌هاى نابجا درهم شکند و آن را به هنگام سرکشى‌ها بازدارد که نفس امرکننده به بدى است، مگر خداوند رحم کند. همچنین امیرالمؤمنین(ع) وقتی مالک را به رفتاری سراسر رحمت و محبت و گذشت با مردمان فرمان می‌دهد، او را متوجه حاکمیت الهی بر همه چیز می‌کند و اینکه دور شدن از اخلاق انسانی به منزله اعلام نبرد با حقیقت هستی است که نتیجه آن روشن و کیفر آن بیرون از توان احدی است، آن حضرت می‌فرماید: «وَ اَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ، وَ اللُّطْفَ بِهِمْ، وَ لاتَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضارِیاً تَغْتَنِمُ اَکْلَهُمْ، فَاِنَّهُمْ صِنْفانِ: اِمَّا اَخٌ لَکَ فِى الدِّینِ، وَ اِمّا نَظیرٌ لَکَ فِى الْخَلْقِ، یَفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ، وَ تَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ، وَ یُؤْتى عَلى اَیْدیْهِمْ فِى الْعَمْدِ وَ الْخَطَأِ، فَاَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِکَ وَ صَفْحِکَ مِثْلَ الَّذى تُحِبُّ اَنْ یُعْطِیَکَ اللّهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِهِ، فَاِنَّکَ فَوْقَهُمْ، وَ والِى الاَْمْرِ عَلَیْکَ فَوْقَکَ، وَ اللّهُ فَوْقَ مَنْ وَلاّکَ، وَ قَدِ اسْتَکْفاکَ اَمْرَهُمْ، وَ ابْتَلاکَ بِهِمْ وَ لاتَنْصِبَنَّ نَفْسَکَ لِحَرْبِ اللّهِ، فَاِنَّهُ لا یَدَىْ لَکَ بِنِقْمَتِهِ، وَ لا غِنى بِکَ عَنْ عَفْوِهِ وَ رَحْمَتِهِ». انصاف دادن از خود است در رابطه با آنچه محبوب یا منفور انسان است، مهربانى و محبت و لطف به رعیت را شعار قلب خود قرار ده، بر رعیت همچون حیوان درنده مباش که خوردن آنان را غنیمت دانى که رعیت بر دو گروهند: یا برادر دینى توانَد، یا انسان‌هایى مانند تو، که خطاهایى از آنان سر مى‌زند، علل گناهى بر آنان عارض مى‌شود و گناهانى از آنان به عمد یا اشتباه بروز مى‌کند، پس همان‌گونه که علاقه دارى، خداوند بخشش و چشم پوشى را به تو عنایت نماید، رعیت را مورد عفو و چشم پوشى قرار بده، چرا که تو از نظر قدرت برتر از آنانى و آنکه بر تو ولایت دارد بالاتر از تو هستند و خداوند برتر از آن کسى که تو را والى مصر کرده، خداوند کفایت امور رعیّت را از تو خواسته، و به خاطر آنان تو را در عرصه آزمایش قرار داده، خود را در موقف جنگِ با خدا قرار مده که تو را تحمّل کیفر او نیست و از عفو و رحمتش بى‌نیاز نیستی. امام علی(ع) بر مبنای اصلاح رابطه آدمی با حقیقت هستی و دریافتی واقعی از جایگاه واقعی انسان در نظام بیکران هستی، کارگزاران خود را به اخلاق انسانی در  اداره امور سوق می‌دهد، چنانچه در اوایل عهدنامه مالک اشتر به او می‌فرماید: «وَ اِذا اَحْدَثَ لَکَ ما اَنْتَ فیهِ مِنْ سُلْطانِکَ اُبَّهَةً اَوْ مَخیلَةً، فَانْظُرْ اِلى عِظَمِ مُلْکِ اللّهِ فَوْقَکَ، وَ قُدْرَتِهِ مِنْکَ عَلى ما لاتَقْدِرُ عَلَیْهِ مِنْ نَفْسِکَ» زوال قدرت است هرگاه حکومت براى تو خودبزرگ‌ بینى و کبر به وجود آورد، به بزرگى سلطنت خداوند که فوق توست و قدرتى که بر تو دارد و تو را بر خودت آن قدرت و توانایى نیست نظر کن. امیرالمؤمنان علی(ع) پیوسته کارگزاران و کارکنان دستگاه اداری خود را به یاد حق و یاد معاد توجه می‌داد تا در اداره امور کاملاً انسانی عمل کنند و دست تطاول نگشایند و به سرکشی و تندی گرفتار نیایند، آن حضرت در پایان عهدنامه مالک اشتر بدو چنین یادآوری می‌کند: «وَ اِیّاکَ وَ الاِْسْتِئْثارَ بِمَا النّاسُ فیهِ اُسْوَةٌ، وَ التَّغابِىَ عَمّا تُعْنى بِهِ مِمّا قَدْ وَضَحَ لِلْعُیُونِ، فَاِنَّهُ مَأْخُوذٌ مِنْکَ لِغَیْرِکَ، وَ عَمّا قَلیل تَنْکَشِفُ عَنْکَ اَغْطِیَةُ الاُْمُورِ، وَ یُنْتَصَفُ مِنْکَ لِلْمَظْلُومِ. اِمْلِکْ حَمِیَّةَ اَنْفِکَ، وَ سَوْرَةَ حَدِّکَ، وَسَطْوَةَ یَدِکَ، وَ غَرْبَ لِسانِکَ، وَاحْتَرِسْ مِنْ کُلِّ ذلِکَ بِکَفِّ الْبادِرَةِ، وَ تَأْخیرِ السَّطْوَةِ، حَتّى یَسْکُنَ غَضَبُکَ فَتَمْلِکَ الاِْخْتیارَ، وَ لَنْ تَحْکُمَ ذلِکَ مِنْ نَفْسِکَ حَتّى تُکْثِرَ هُمُومَکَ بِذِکْرِ الْمَعادِ اِلى رَبِّکَ». از اینکه چیزى را به خود اختصاص دهى، در حالى که همه مردم در آن مساوى هستند بپرهیز، و از غفلت در آنچه که توجه تو به آن ضرورى است و براى همگان معلوم است برحذر باش، زیرا آنچه را به خود اختصاص داده‌اى از تو به نفع دیگران مى‌گیرند و در اندک زمانى پرده از روى کارهایت برداشته مى‌شود و داد مظلوم را از تو بستانند، خشم و شدت و غضب و سرکشى و قدرت و تیزى زبانت را در اختیار گیر، و از تمام این امور به بازداشتن خود از شتاب در انتقام، و تأخیر انداختن حمله و سطوتْ خود را حفظ کن تا خشمت آرام شود و عنان اختیارت را مالک شوى و هرگز حاکم و مسلط بر خود نخواهى شد تا اینکه بسیار به یاد بازگشت به خداوند افتى. امیرالمؤمنان(ع) به صراحت رفتار و کردار مبتنی بر اخلاق اداری را بر یاد معاد بنیان و به مالک سفارش می‌کند که بازگشت به سوی پروردگار را بسیار به یاد آورد تا بتواند به درستی عمل کند و از بی‌انصافی و ستمگری و از تندی و سرکشی خود را به دور نگه دارد، اگر آدمی خود را رفتنی ببیند و بداند که برای همه امور خویش باید پاسخگوی پروردگار قادر و قهار باشد، این باور به شدت در رفتار و کردار اداری او تأثیر می‌گذارد. 

/س.ب215